روحیه خودم از یک طرف و توصیه ی پدر که موقع خداحافظی گفت: «مواظب حجابت باش» از طرف دیگر مدام در گوشم تکرار می شد. یا باید این شرایط و قوانین سخت را می پذیرفتم و تحمل می کردم یا راهی پیدا می کردم و برای همیشه از صبحگاه و قوانین دردآورش خلاص می شدم.
خانم محمدی واقعا دست مریزاد👏💜
بسیار کناب عالیی از خوندنش لذت بردم
تشکر
زهرا اردن حسنی😲