نرگس دختربچهای بیسرپرست است که با گروهی از کودکان بیسرپرست دیگر توسط مردی به نام داور از شهرستان به تهران آورده میشود تا در این شهر کار کند. دخان مردی است که با کودکان خیابانی بدرفتاری میکند و از آنها استفادهای سودجویانه دارد تا مواد مخدر مصرفی خود و دستیارش غلام را فراهم کند. شبی نرگس از میان کودکان خیابانی میگریزد و از روی اتفاق وارد خانهی عتیقهفروشی به نام آقای دوخان میشود که با دخترش پروین در خانهای قدیمی زندگی میکند. پروین به نرگس علاقهمند میشود و تصمیم میگیرد تا حضانت او را برعهده بگیرد. دوخان با این تصمیم مخالف است. از طرف دیگری، داور، دستیارش و بچههای خیابانی را میگمارد تا نرگس را پیدا کنند. دادگاه با پذیرش فرزندخواندگی نرگس توسط دختر دخان (به این دلیل که شناسنامه ندارد) مخالفت میکند، اما دخان کمکم به نرگس علاقهمند میشود و تصمیم به پذیرفتن او میگیرد. داور به کمک غلام و بچههای خیابانی نرگس را میرباید و در تماس با دوخان به او میگوید که باید مبلغی را فراهم کنند و زیر پایههای پل سیزدهم بگذارند. دوخان تمام گنجینهی گرانبهایش را میفروشد تا مبلغ لازم را به دست بیاورد. در نهایت دوخان و دخترش مبلغ را زیر پل میگذارند، اما آنجا با جسد نرگس مواجه میشوند.
کتاب پل سیزدهم