کتاب حاضر، مشتمل بر دو داستان کوتاه و تخیلی با عنوانهای «قلی» و «سرزمین دزدهای یکچشم» است که با زبانی ساده و روان برای گروههای سنی (ج) و (د) نگاشته شده است. در داستان «سرزمین دزدهای یکچشم» میخوانیم: «دزد یکچشم شب به سرزمین خلها رفت تا دزدی کند، مهتاب همهجا را روشن کرد. همه او را شناختند و پشت سرش با چوب و چماق و بیل و کلنگ دویدند. دزد یکچشم که حسابی ترسیده بود، پا گذاشت به فرار و رفت توی قصر شاه خلها. خلها که همچنان پشت سر او میدویدند، با دیدن این صحنه بیشتر عصبانی شدند و بیل و کلنگها را روی دست بلند کردند و وارد قصر شدند».