کتاب «عاشورا؛ ریشهها، زمینهها، خوانشها» نوشتهی محمدتقی فخلعی، اثری است که به اذعان بسیاری، پژوهشی بینظیر و ارزشمند در حوزهی مطالعات عاشورا شناخته میشود. این کتاب با رویکردی عقلانی، انتقادی و اعتدالی، تلاش میکند به تحلیلی عمیق و شبکهمند از این واقعهی سرنوشتساز بپردازد. ساختار کتاب بر دو فصل اصلی استوار است. فصل نخست، به بررسی جامع «ریشهها و زمینهها» اختصاص دارد. نویسنده در این بخش، تنها به وقایع سال ۶۱ هجری محدود نمیماند، بلکه با ارجاعات فراوان به نهجالبلاغه، ریشههای سیاسی، اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی انحرافی را که به فاجعهی کربلا منجر شد، واکاوی میکند. این تحلیل، نقطهی آغاز انحراف را در واقعهی سقیفه میداند که در دوران عثمان عمق یافت و در عصر بنیامیه به اوج خود رسید و عواملی چون عصبیت قبیلهای را به عنوان یکی از محورهای کلیدی آن معرفی میکند. فصل دوم، ماهیتی کاملا تخصصی دارد و بر پایهی «فقه سیاسی» به تحلیل قیام امام حسین(ع) میپردازد. در این بخش که حدود ۲۰۰ صفحه را به خود اختصاص داده، مباحث فقهی پیرامون مسائلی همچون علم امام به سرنوشت خود و تصمیم ایشان در شب عاشورا برای مرخص کردن یارانش، مورد استدلالهای قوی و مستدل قرار میگیرد. یکی از مهمترین پرسشهایی که کتاب به آن پاسخ میدهد، مسئلهی «تعمیمپذیری عاشورا» است. نویسنده در صفحات پایانی، این موضوع را به بحث میگذارد که آیا عاشورا الگویی قابل تکرار برای عمل سیاسی است یا رخدادی یگانه و منحصر به فرد؟ نتیجهگیری نهایی این است که این واقعه از جهاتی درسآموز و الگوپذیر و از جهات دیگر، استثنائی است. این نگاه با دیدگاه منتقدانی که معتقدند الگوی حسینی نباید به چند رفتار خاص محدود شود، همخوانی دارد؛ بلکه در تمام ابعاد زندگی، از عدالت یک استاد در نمره دادن تا صداقت یک دانشجو در امتحان، قابل تسری است. در نهایت، «عاشورا؛ ریشهها، زمینهها، خوانشها» به عنوان یک اثر مرجع، زمینهای مناسب برای بهرهگیری علمی و معنوی مخاطبان، از پژوهشگران تا عموم علاقهمندان، فراهم آورده است.