کتاب کفش های خدمتکار

Collections of stories
و داستان هایی دیگر
کد کتاب : 17301
مترجم :
شابک : 978-9643699482
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 232
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب کفش های خدمتکار اثر برنارد مالامود

«برنارد مالامود» نویسنده رمان و داستان کوتاه بود. او به همراه سائول بلو و فیلیپ راث یکی از نویسندگان بزرگ یهودی آمریکایی در قرن بیستم است. رمان بیس بال او، در فیلمی در سال 1984 با بازی رابرت ردفورد اقتباس شد. رمان سال 1966 او با عنوان "رفع کننده" ، درباره یهودستیزی در روسیه تزاری ، هم جایزه کتاب ملی و هم جایزه پولیتزر را برای داستان نویسی به دست آورد.
ریچارد استرن در شیکاگو هنگام انتشار این مجموعه در جلد گالینگور ، با مقدمه ای از رابرت ژیرو ،گفت: "داستانهای کامل برنارد مالامود یک کتاب ضروری آمریکایی است". ستایش او توسط سایر منتقدان و خوانندگان ، که کتاب را به عنوان یک فرد آواره در یکی از داستانهای مالامود پذیرفته بودند ، مورد استقبال قرار گرفت. این جلد چندین داستان را شامل می شود. این مجموعه متنوع و سخاوتمندانه ای از نمونه های عالی داستان کوتاه مدرن است.
به دلیل مهارت فوق العاده او در مقام یک داستان نویس ، به عنوان استاد داستان کوتاه شناخته شده است. همانطور که این مجموعه یک بار برای همیشه نشان می دهد ، او چنین است. قطعات گلچین مانند "بشکه جادویی" ، "ظرف نقره ای" یا "کلاه رامبراند" برای قرار دادن نام نویسنده در لیست بهترین های این ژانر از ادبیات بیش از اندازه کافی است. داستان های جمع شده در اینجا نمایانگر انبوهی از روایت های هوشمندانه حیرت انگیز از نثری درخشان و با لهجه ییدیش است. قهرمانان مالامود با هر نوع بدبختی روبرو می شوند - حتی در مورد شخصیت های فرعی داستان او نیز چیزی کاملا شبه قهرمانان وجود دارد. و در حالی که یهودیان تقریبا در همه داستان ها صحنه اصلی را اشغال می کنند ، با این حال آنها چهره های جهانی و بیش از همه محروم هستند: همانطور که خیاط محاصره شده در "آنجل لوین" پیروزمندانه به همسرش اطلاع می دهد ، "باور کنید ، یهودیان همه جا هستند."

کتاب کفش های خدمتکار

برنارد مالامود
برنارد مالامود، زاده ی ۲۶ آپریل ۱۹۱۴ و درگذشته ی ۱۸ مارس ۱۹۸۶، نویسنده ای آمریکایی بود. مالامود در بروکلین به دنیا آمد. او ۸ رمان و ۶۵ داستان کوتاه نوشت و در سال ۱۹۹۷ داستان هایش را در یک مجموعه ی ۶۲۹ صفحه ای به چاپ رساند. مالامود در ۳۷ سال زندگی هنری خود، برنده ی جایزه ملی آمریکا شد و جوایز متعدد دیگری از جمله جایزه ی پولیتزر و مدال طلایی را برای یک عمر دستاورد هنری از سوی آکادمی ملی هنر و ادبیات دریافت کرد.
قسمت هایی از کتاب کفش های خدمتکار (لذت متن)
پاول ساندویچ سفارش داد با یک شیشه آبجو، جورج هم همین را سفارش داد. درباره ی جنگ حرف زدند، بعد جورج دو شیشه ی دیگر برای خودش و پاول سفارش داد و حرف شان به آدمها کشید. جورج ماجرای جوانی را که توی داروخانه جان داده بود برای پسر تعریف کرد و وقتی دید داستان روی پاول تأثیر گذاشت خوشحالی غریبی پیدا کرد. کسی یک پنج سنتی توی دستگاه انداخت و آهنگ تانگو گذاشت. تانگو، سرخوشی جورج را بیشتر کرد و همان طور که سر جایش نشسته بود، فکر کرد چقدر خوب حرف زده

جورج معذب شد و کمی ترسید. ترسید پسر بخواهد چیزی بگوید که دوست نداشته باشد بداند، آن وقت خوشی اش از بین برود. پاول جوری که انگار با خودش حرف میزد گفت: «فلورانس با اون موهای قرمزش خیلی قشنگه. جورج چیزی نگفت. پاول لیوانش را آورد پایین و نگاهش را آورد بالا: «آقای فیشر، به چیزی هست که می خوام بدونید.

گفت: «بینی، تو به بار مجبورم کردی حرف بزنم ولی راستش تو نبودی . دریا و تاریکی و صدای آب بود که تیرهای کله رو سمت خودش میکشید. اون چیزای شاعرانه رو درباره ی تنهایی مردها، واسه این گفتم که خوشگل بودی، با موهای زرشکی. من هم ترسیده بودم، چون آدم حقیری بودم با لب های نازک و می ترسیدم نتونم تو رو مال خودم کنم. تو من رو دوست نداشتی ولی بله رو گفتی به خاطر اینکه چشمت به زندگی توی خیابون ریورساید منهتن بود و خونه و دوتا پالتو خزت و آدم هایی که می آن اینجا ورق و ماجانگ چینی بازی میکنن.» به فلورانس گفت: «تو مایه ی خجالت آدمی. بچه که بودی عاشقت بودم...