کتاب جودی و فهرست آرزوها

Judy Moody and the Bucket List
جودی دمدمی 12
کد کتاب : 24466
مترجم :
شابک : 978-6003534124
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 152
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2016
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 10
زودترین زمان ارسال : 23 مهر

معرفی کتاب جودی و فهرست آرزوها اثر مگان مک دونالد

درامول، لطفا: جودی مودی در آستانه تبدیل شدن به یک گروه موسیقی تک دخترانه و مدفوع، سواری و تک دختری است که لیست سطل خودش را انتخاب می کند.

جودی یک روز به ملاقات مادربزرگ لو می رود که به طور تصادفی لیست مرموز فعالیت ها را پیدا می کند - یک لیست آرزوها! این ایده به جودی می‌دهد: چقدر خوب می‌شد که خودش فهرستی رسمی از تمام کارهایی که می‌خواهد انجام دهد - قبل از شروع کلاس چهارم تهیه کند؟ خیلی زود جودی راه می‌رود و می‌دود و سعی می‌کند همه اقلامش را کنار بگذارد: یاد بگیرم که چرخ دستی را بچرخانم، چیزی را اختراع کنم، به قطب جنوب بروم (واقعی)، سوار اسب شوم - این فهرست ادامه دارد.

اما اگر مادربزرگ لو به همه چیز در لیست خود دست یابد، چه اتفاقی می افتد؟ آیا این بدان معناست که او آماده است تا ... ؟

مگان مک دونالد نویسنده سریال های محبوب جودی دمدمی و استینک و همچنین مجموعه جودی دمدمی و دوستان برای خوانندگان جدید است. او کتاب‌های زیادی برای کودکان نوشته است، از جمله داستان‌های مورچه و زنبور عسل، مجموعه باشگاه خواهران و چندین کتاب مصور. مگان مک دونالد قبل از شروع به نوشتن تمام وقت، به عنوان کتابدار، کتابفروش و هنرپیشه تاریخ زنده کار می کرد. او در کالیفرنیای شمالی با همسرش ریچارد هاینز که او نیز نویسنده است زندگی می کند.

کتاب جودی و فهرست آرزوها

مگان مک دونالد
مگان مک‌دونالد (Megan McDonald) نویسنده آمریکایی ادبیات کودک و نوجوان است.مگان مک‌دونالد در فوریه ۱۹۵۹ در ایالت ویرجینیا به دنیا آمد. وی در مدرسه ویرجینیا دیر دوره دبستان را گذراند و مدرک فوق لیسانش را در رشته کتابداری از دانشگاه پیتسبورگ گرفت. وی اولین نوشته‌اش را در ده سالگی در روزنامه مدرسه‌اش منتشر کرد.از کتاب‌های او می‌شود به مجموعه داستان‌های جودی دمدمی(تصویر گری پیتر اچ ری نولدز Peter h.Reynolds)اشاره کرد که توسط نشر افق و با ترجمه محبوبه نجف‌خان...
قسمت هایی از کتاب جودی و فهرست آرزوها (لذت متن)
فهرست پیمانه ای تخمه های آفتابگردان. روان نویس. چسب فوری. او، جودی دمدمی، داشت خرت وپرت های توی کیف مامان بزرگ لو را زیرورو می کرد. کیف مامان بزرگ لو مثل صندوق گنج بود. یک صندوق گنج با دکمه ها و زیپ ها و جیب ها و جاسازی های مخفی. جودی صدا زد: (مامان بزرگ?لو، نمی توانم کارت ها را پیدا کنم. بدون کارت?ها نمی توانیم "برویم ماهیگیری" بازی کنیم.) مامان بزرگ لو با صدای بلند جواب داد: (باز هم بگرد. لطفا عینک طبی ام را هم برایم بیاور.) بافتنی، چراغ قوه ی کوچک، برشتوک عسلی، قطره ی ضد سرفه، کارت. کارت! جودی جعبه ی کارت ها را بیرون آورد. اما پیدا کردن عینک طبی مامان بزرگ مثل بازی برویم ماهیگیری بود و...