موسم انار بود. درختان پر از انار گودآسیا را میشد از اتاقهای بالاخانه دید. با خودم گفتم: «اگه صاحب هر باغ یه جعبه انار بیاره، خاور جبهه پر میشه». اول هفته به غلامرضا، متولی مسجد، گفتم اهالی را خبر کند. خیلیها خوشحال شدند و با جان و دل از درختهایشان انار برای رزمندهها جدا کردند. نایلون بزرگی روی فرشهای مسجد انداختم تا کثیف نشود. هر کس انار میآورد روی همان نایلونها خالی میکرد. خودم هر روز انارها را زیر و رو میکردم تا هوا بخورد. حدودا ده پانزده خروار انار جمع شد.
مهناز کوشکی نویسنده ایرانی متولد سال 1371 میباشد.