مهراد شعیبی (زادۀ ۱۵ آبان ۱۳۸۴/2564 برابر با ۶ نوامبر ۲۰۰۵، با نام اصلی مرتضی شعیبی) نویسنده، شاعر، مترجم و برنامهنویس ایرانی است. فعالیتهای او حوزههایی چون ادبیات، زبان و اندیشه اجتماعی را در بر میگیرد و اغلب به مسائل هویت فرهنگی و حافظۀ ملی میپردازد. او نوشتن و انتشار آثارش را از نوجوانی آغاز کرد و همزمان در جشنوارههای علمی ملی همچون خوارزمی و فردا شرکت داشت. پیش از رسیدن به بیستسالگی، چندین اثر ادبی به زبانهای فارسی، انگلیسی، عربی، ترکی آذری، فرانسوی، ایتالیایی و پارسی سره به پایان رساند و علاقهمندی شخصی خود را به احیای زبان پارسی، زبانشناسی مستقل، و تجربهگری ادبی میانفرهنگی دنبال کرده. از جمله کارهای او، میتوان به این موارد اشاره کرد: بگذار بیاید: داستان کوتاه در ژانر تریلر-روانشناختی (فارسی) No Matter What: نوولای شاعرانه (انگلیسی) هرچه هم بشود: پروژهای ادبی که بهطور کامل با پارسی سره نگاشته شده است(نخستین کار داستانی به پارسی سره در تاریخ ادبیات ایران) پیش از سپیدهدم: مرد و سایهها – Before the Dawn: The Man and the Phantoms: نمایشنامه(فارسی) طاغوتی: از مرتضی تا مهراد – Taghuti: From Morteza to Mehrad: خودزندگینامه(فارسی) لالهی سپید: دفترچکامه چندزبانه و متشکل از چکامههای عرفانی، فلسفی و عاشقانه به زبانهای فارسی، عربی، ترکی آذری، انگلیسی، فرانسوی و ایتالیایی. او همچنین ترجمههای متعددی از آثار کلاسیک و معاصر در زبانهای گوناگون انجام داده و در این میان، به حفظ سبک ادبی و ریشههای زبانی توجه ویژهای داشته است. ورای فعالیتهای ادبی، شعیبی در زمینههای زیر نیز فعال است: پروژههای مرتبط با حفظ زبان، بهویژه پارسی سره(نه الزاما باورمند به استفادۀ تام از آن در همۀ حوزهها) برنامههای آموزشی رایگان برای کودکان و نوجوانان کمبرخوردار. پروژههای فناورانه متن باز. طرحهای فرهنگی و رسانهای، از جمله فعالیتهای تحریری و تولید فیلم کوتاه.
مشی و مشیانه، نخستین جفت مردمان در مهروزه ی افسانه ای ایران هستند. گفته می شود هنگامی که اهریمن بر جهان چیره گشت و همه جا تیره شد به کیومرث :گفت تو را از کجا آغاز به خوردن کنم؟ کیومرث :گفت از پایم تا زمانی به درازا بکشد و از تماشای جهان خوشی ببرم. ولی اهریمن وارونه و از سر وی آغاز به خوردن کرد تا این که اهریمن به گوندهایش رسید و در آن هنگام تخمه ای از وی بیرون شد پس از چهل سال گیاه ریواسی رویید این گیاه دارای یک ساگه ی پانزده برگ بود و از آن دو تن هویدا شد. در آغاز چنان به هم پیوند خورده بودند که پدیدار نبود کدام نرینه و کدام مادینه است.