کتاب شرح شطحیات

Commentary on the Sufi Paradoxes
ش‍ام‍ل گ‍ف‍ت‍اره‍ای ش‍وران‍گ‍ی‍ز و رم‍زی ص‍وف‍ی‍ان ؛ ب‍ه ت‍ص‍ح‍ی‍ح و م‍ق‍دم‍ه ف‍ران‍س‍وی از ه‍ن‍ری ک‍رب‍ن
کد کتاب : 25326
شابک : 978-9646414396
قطع : وزیری
تعداد صفحه : 527
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 9
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب شرح شطحیات اثر شیخ روزبهان بقلی شیرازی

روزبهان بقلی شیرازی یکی از مشهورترین عارفانی است که آثار گوناگونی از او در زمینه های عرفان و حدیث و تفسیر و فقه، به زبان های فارسی و عربی بر جای مانده است. شرح شطحیات یکی از مهم ترین آثار فارسی اوست. این اثر افزون بر اهمیتش در شطح و دفاع از کلام شورانگیز عارفان، ازنظر نثر شاعرانه و زبان تصویری و خیال انگیز نیز درخور توجه است.
روزبهان از عارفانی است که به سبب برخورداری از تجربه های ناب شخصی، تصاویر و تعبیرهای شخصی و ویژة خود را دارند؛ بی مانندی و خلاقیت را از میان این تصاویر نو به روشنی می توان دید. زبان روزمره با همة امکاناتش از بازتاب ذهنیات و احوالات درونی او ناتوان است و به همین سبب ذهنیت استعاره گرا بر کلام او سایه می افکند و زبان شرح شطحیات را تصویری و شاعرانه می کند.

کتاب شرح شطحیات

شیخ روزبهان بقلی شیرازی
روزبهان ابومحمدبن ابی نصربن روزبهان بقلی فسایی شیرازی، معروف به «شیخ شطّاح» و «شطّاح فارس» عارف اهل فارس بود. او در سال ۵۲۲ هجری قمری در خانواده‌ای دیلمی الاصل در فسا به دنیا آمد. این عارف و دانشمند سدهٔ ششم و هفتم و از سرسلسلة روزبهانیان بوده و دیلمیان مقیم فارس بوده‌اند و چون در فسا به بَقل (سبزی و تره بار) فروشی اشتغال داشت ملقب به «شیخ روزبهان بقلی» بود. در مکتب به آموختن قرآن پرداخت و در محضر دانشمندان عصر به فراگرفتن علوم متداول مشغول شد. از...
دسته بندی های کتاب شرح شطحیات
قسمت هایی از کتاب شرح شطحیات (لذت متن)
آن نوزاده در سرای وحدت از تجلی قدم مضطرب، نه عقلی که با او مشورت کند، نه علمی که باز مشاورت طلب کند. منتظر زمان بی زمان شده؛ عاشق مباشرت جان هر جان گشته؛ هم در نیستی بیند خود را تا ناگه شهر امر در عالم افعال آورند و از افعال، ابریشم خیام ملکوت بتنند؛ رقام صفات به روی دوایر شواهد نقش عین الله بنگارد. ارواح ساده را از حبس عدم بیرون آرند و در اقفاص کون بدارند؛ ناگاه دانة نیستی فنا خورد و کاه بی جان لباس نایافت درد. اسرار ارواح از روی اشتیاق بر نادیده بانگ در بانگ زنند که این چه شراب پرخمار بود و این چه نوروز بی بهار! لطف قدم ببخشاید و از حدثان پردة حدثان بردارد و از خیام آزال عروس وحدت پدید آید. بعد از خزان نیستی، نوروز جمال قدم روی خویش بنماید. نوروزی که در آن صد هزاران بساتین بهار قدرت یابی و صد هزار گلستان جلال وحدت. سوسن صفا با یاسمین صورت مشاور، سنبل جمال با ورد جلال محاور، ریاض قدس صفت بر اشجار بهار سرمدیت انهار ابد در جوی ازل رفته و بران جویبار سبزها صفت رسته؛ شمال جمالی بر بحار کمالی وزیده؛ قهر در پردة بی پرده رسیده؛ صلصل باغ قدم بر اغصان صفت نشسته و بانگ قیومی در نوای ازلی می زند که ای اطیار ارواح، ای نوآمدگان جهان بی چونی، آن شهود عین کجایند و در قفص حدوثیت چرایند؟ از آن عالم نیستی به هستی درآیند که در صحراء وحدت مرغان «لا احصی ثناء» بنشینند. بدین هیجان، هیمان نمودند و از قضاء ملکوت در ریاض جبروت پریدند. از روی تحیر نگارجویان ازل را در عین تفکر افتادند»