کتاب حصار سکوت

تو رفتی اما نفهمیدی که با رفتنت چه به روز من آمد تازه فهمیدم چه قدر نیستی چقدر توی زندگیم کمی.... چقدر بهت احتیاج دارم. مثل کودکی تشنه محبت توام مثل بیدی در چنگال طوفان بی مهرهای تو اسیرم من خودم را گم کرده ام بیا و پیدایم کن مانند کویری که تشنه باران است منم تشنه نگاه توام تمام دعاهایم برای لمس دستهای توست و تمام اشک هایم برای مورد بخشش قرار گرفتن از جانب توست. آنقدر مسکوت خواهم ماند تا دوباره صدایت در گوشم بپیچد و از من بخواهی که تنها برای خودت حرف بزنم.