کتاب دختران گمشده ی پاریس

The Lost Girls of Paris
کد کتاب : 65833
مترجم :
شابک : 978-6004141017
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 360
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب دختران گمشده ی پاریس اثر پم جنوف

گریس هیلی بعد از تجربه ی شنیدن خبر مرگ همسرش در ایستگاه مرکزی راه آهن، قسم می خورد تا دیگر پایش را آنجا نگذارد، اما اکنون با بسته شدن مسیر سرکارش بر اثر یک تصادف، مجبور می شود تا دوباره به آن ایستگاه برود و باری دیگر درگیر ماجرایی شود. او با پیدا کردن یک چمدان، به دنبال یافتن صاحب آن بسته عکسی را از داخلش برمی دارد و به سرعت راهی سرکارش می شود. بعد از اتمام ساعت کاری برای برگرداندن عکس ها به چمدان دوباره به ایستگاه قطار برمی گردد، اما اینبار چمدانی در کار نیست. تنها نشانی که از چمدان یاد گریس مانده، اسم “تریگ” بر روی آن است، النور تریگ، یک زن بریتانیایی که چند دقیقه قبل از رسیدن گریس به ایستگاه در اثر تصادف با ماشین کشته شد. او که برای شناخت دخترهای داخل عکس و فهم ارتباط آن ها با النور تریگ اشتیاق زیادی دارد، دست به ماجراجویی می زند.
عکس ها متعلق به زنان گمنامی است که هیچ کس اطلاعی درباره ی سرنوشتشان ندارد.

کتاب دختران گمشده ی پاریس

پم جنوف
پم جنوف نویسنده، وکیل و استاد حقوق در دانشگاه راتگرز آمریکایی است. او هم داستان های عاشقانه و هم رمان های تاریخی می نویسد که برخی از آنها نامزد جوایز و بسیاری از آنها پرفروش بوده اند. او در حال حاضر مشغول نوشتن است و با 3 فرزند و همسرش در نیوجرسی زندگی می کند.
دسته بندی های کتاب دختران گمشده ی پاریس
قسمت هایی از کتاب دختران گمشده ی پاریس (لذت متن)
به آن طرف سالن رفت و کنار نیمکت ایستاد و دوباره به جای خالی چمدان نگاه کرد. شاید واقعا صاحبش برگشته و آن را برده بود. با تصور اینکه زن در چمدانش را باز می کند و عکس هایش را نمی بیند، عرق شرم روی پیشانی اش نشست. بلند شد و با شک و تردید عکس ها را در دستش گرفت. می توانست آن ها را به دفتر اشیای پیدا شده تحویل بدهد. واقعا ربطی به او نداشت که چه بلایی سرشان می آید. بعد هم می توانست کل ماجرا را فراموش کند؛ اما وزن آن ها روی دستش سنگینی می کرد. او باعث جداشدنشان از چمدان شده بود. صاحبش حتما دنبال آن ها می گشت، حتی شاید از نبودنشان پریشان می شد. نه، خودش آن ها را برداشته بود و خودش هم باید آن ها را برمی گرداند. ولی چطور؟ چمدان غیب شده بود و گریس هیچ سرنخی از صاحبش نداشت، البته چیزی را می دانست. نامی که روی چمدان نوشته شده بود: تریگ. و یک چیز دیگر، علامت کم رنگی که روی همه عکس ها حک شده بود. دوباره پاکت را باز کرد و آن را خواند: انیلز، لندن. چمدان از لندن می آمد یا حداقل عکس ها متعلق به آنجا بودند. شاید می توانست آن ها را به سفارت بریتانیا تحویل بدهد. اما ساعت وسط ایستگاه پنج و نیم بعدازظهر را نشان می داد و سفارت الان تعطیل بود.