دو دست ظریف
سرکش
شیار شقیقه ای را به سینه ام کشاند
پیش از که بگویی:
جان...م
کلمه ترک خورد
و گندمزار به شانه ای پاشید
جاده های نرفتنی وزیدن گرفتند
تو
همیشه
در باران راه را گم می کنی
مقالات مرتبط با کتاب قوی سیاه
کتاب «قوی سیاه»: چگونگی مواجهه با رویدادهای پیشبینیناپذیر