شاعر که باشی / گاهی از جهانت بیرون می زنی / گربه ای بی تفاوت از کنارت می گذرد / زنی با چرخ خرید / باد ملایم / ریزش برگ / بی آ ن که بدانند / تصویذ شعرت شده اند / می گذرند
خانم حیدری، نگرانی که شاعر نباشی...! ای کاش تمام نگرانیها اینگونه بود. اما من دیگه نگران شاعر بودنتان نیستم. یقین دارم از تمام باورهایی که داشتم فرسنگها دور هستی. حیف عشق، حیف زندگی، حیف عشق . میثم مبارکت باشه