محمد چرمشیر، نمایشنامه نویس، دراماتورژ و مدرس دانشگاه، متولد ۱۳۳۹ در تهران است. چرم شیر، بیش از پنجاه نمایشنامه یچاپ شده دارد و تعداد زیادی نمایشنامه منتشر نشده.
نمایشنامه های محمد چرمشیر، به زبان های انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و …ترجمه شده است و آثارش علاوه بر ایران، در انگلستان، آمریکا، آلمان، فرانسه، هند، ایتالیا و بنگلادش به اجرا رفته است.خانم جان خوف دارم از این ساکت شدن همه چیز در این باغ. التهابی می اندازد به دلم ساکت شدن این باغ میان بارش باران خاطرم --متصل --می رود به شومی آن روز که داشتم. آن روز هم سکوتی غریب داشت این باغ میان بارش باران. من اینجا بودم. نشسته بودم پای همین رازقی ها.آقا جانت ایستاده بود میان همین پنج دری. گفتم آقا، قدری امان بدهید به خودتان. این سرداری را از تن تان بگذارید. راحت باشید به راحتی این خانه گفت خانم جان دلم می رود برای راحتی این خانه. اما رفتن که خبر نمی کند کوبه ی در را که زندند، چیزی در دل آسمان.....
خیلی جذاب و لطیف، شخصیت پردازی مناسب با پایان بندی فوق العاده. کلی کلمه و ترکیب قدیمی فارسی