1. خانه
  2. /
  3. کتاب من… و خواستگاران خواستنی ام!

کتاب من… و خواستگاران خواستنی ام!

نویسنده: نرگس اصغری
پیشنهاد ویژه
5 از 2 رأی

کتاب من… و خواستگاران خواستنی ام!

Man va Khastegaran-e Khastaniam
انتشارات: شادان
٪30
250000
175000
معرفی کتاب من… و خواستگاران خواستنی ام!
کتاب پیش رو روایتگر داستان زندگی دختری به نام «جیران» از خانواده ای نسبتا پر جمعیت است. اما آن چه که در این داستان جریان دارد می تواند برای همه ی ما آشنا باشد، برای همه ی ما که دخترانی جوان و دم بخت را در اطراف خود دیده ام و یا روزگاری خودمان دختری جوان و در آستانه ازدواج بوده ایم، برای همه کسانی که در فضایی سنتی یا مدرن زندگی کرده اند و برای انتخاب شریک زندگی خود دغدغه مند بوده اند. ماجرای کتاب حاضر با زبانی روان و طنزآمیز به تصویر کشیده شده و از آن چه که با آمد و رفت خواستگارهای رنگارنگ و مختلف رخ می دهد حکایت دارد، از اتفاقاتی که یک دختر آماده به ازدواج تجربه می کند.

خانواده ی جیران از آن خانواده هاست که به تحصیلات خیلی خیلی اهمیت می دهند، به نظرشان بهترین نوع ازدواج آن طور است که دو تا خرخوان داخل دانشگاه با هم آشنا شوند و خط قرمزشان هم لپ است، لپ و شکم چیزی است که در این خانواده ممنوع است. با توجه به شرط اول یعنی آشنایی در دانشگاه، جیران سرش بی کلاه مانده، چون یک رشته دخترانه خوانده که در دانشگاه هم هیچ پسری دور و اطرافش نباشد با اینکه تقریبا از پنج سالگی به شدت ازدواجی بوده و الان با سی و دو سال سن هنوز مجرد است.
درباره نرگس اصغری
درباره نرگس اصغری
نرگس اصغری، متولد اسفند ماه ۱۳۶۷، فارغ‌التحصیل کارشناسی ارشد زیست سلولی و مولکولی از دانشگاه علوم و تحقیقات، با وجود تخصص در علوم زیستی، همواره شیفته‌ی جهان ادبیات و نویسندگی بوده و از همان کودکی با کلمات و داستان‌ها زندگی کرده است. نخستین جرقه‌های نویسندگی‌اش در ۱۱ سالگی نمایان شد، زمانی که با اشتیاق به نگارش قطعات ادبی می‌پرداخت و توانست در مسابقات ادبی مدارس، جوایز متعددی را از آن خود کند. او بیش از یازده سال از عمر خود را وقف پژوهش و مطالعه در عرصه‌های گوناگون ادبی کرده و در زمینه‌هایی چون "شرح مثنوی معنوی"، "شرح غزلیات حافظ و حافظ‌شناسی"، و "شرح شاهنامه‌ی فردوسی" به یادگیری پرداخته است. در کنار این مطالعات، علاقه‌ی وی به شناخت روان انسان او را به شرکت در دوره‌های مختلف روانشناسی نیز کشانده است. ثمره‌ی تلاش‌های او در مسیر نویسندگی، از سال 1401 تا به امروز، سه کتاب چاپ‌شده (ماه‌چهره و کشیش، من و خواستگاران خواستنی‌ام، کشش عشق او)، یک اثر آماده‌ی چاپ و یک کتاب در حال نگارش است. از کتاب سوم به بعد، نوشته‌های او رنگ‌وبویی تازه به خود گرفته و در ژانرهای رازآلود (معمایی)، جنایی (پلیسی)، هیجان‌انگیز و عاشقانه جای می‌گیرند، آثاری که خواننده را با ماجراهای پرکشش و غیرمنتظره همراه می‌سازند.
دسته بندی های کتاب من… و خواستگاران خواستنی ام!
قسمت هایی از کتاب من… و خواستگاران خواستنی ام!

از اونجایی که من بسیار ازدواجی بودم، و در این عرصه حضور فعالی داشتم؛ کم نبودند افرادی که با شدت هرچه تمام تر و مشتاقانه به یاری ام شتافتند. درواقع احساس می کنم، تلاشی که خاندان و دوستانمان برای داخل کردن من میان خروسها می کردند؛ از تلاش پترس فداکار برای نگه داشتن انگشتش داخل دیوار بیشتر بود! در این کتاب، من، به بحث و بررسی اون خواستگارانی می پردازم که یاد و خاطره شون، مثل یک میخچه، همیشه من رو اذیت می کرد. به این امید، که تعریف و به اشتراک گذاری هر مورد، حاوی نکات آموزشی ای باشه برای سایر شرکت کنندگان این میدان. چون این مورد، از جمله اولین مناظره های انتخاباتی من بود، با همدیگه، به تجزیه و تحلیل اون می پردازیم. قضیه از اونجایی شروع شد که یکی از همکلاسی های دوره فوق لیسانس من، که دختر بسیار مهربون و مذهبی و محجبه ای به اسم زهرا بود؛ به من گفت: -مافوق شوهرم (در اداره نفت کار می کرد)؛ که هم وکیل هست و هم استاد دانشگاه، دنبال یه دختر خوب می گرده. تو هم که می خوای ازدواج کنی. اگه موافق باشی یه قرار بیرون بذاریم با همدیگه. من و تو میریم. شوهرم و رئیسش هم میان. کور از خدا چی می خواست؟!… با تشکر از درگاه ایزد منان، دو چشم بینایم را بر هم فشرده و موافقت کردم. از اونجایی که وکیله، دوازده سال از من بزرگ تر بود (اون زمان من بیست و سه سالم بود)، و احتمال داشتن لپ هم هنوز منتفی نبود، ترجیح دادم اول کار، چیزی به خانواده ام نگم. شب که شد، با خودم گفتم بذار بگم زهرا یه عکس از طرف واسه ام بفرسته که حداقل بدونم فردا با چی رو به رو میشم. آخه می دونید، من وقتی می خواستم برم سر یه قرار، به شدت استرس می گرفتم و چنانچه هیچ ایده ای از شمایل طرف مقابلم نداشتم، با تصور هزاران شکل و قیافه مختلف از «آلن دلون گرفته تا شرک» صبح رو به شب می رسوندم؛ در حالی که دهنم از استرس کج شده بود!

نظر کاربران در مورد "کتاب من… و خواستگاران خواستنی ام!"
2 نظر تا این لحظه ثبت شده است

واقعا کتاب متفاوتی بود. حال خیلی خوبی به آدم می‌داد. طنزها و شوخیهای واقعاً به جای نویسنده، چهره از انواع مختلفی از آدمهای موجود در اجتماع برداشته بود و باید بگم که تنها طنز نبود. نکات مفیدی داشت. دو روزه تمومش کردم. بیصبرانه منتظر کتابهای دیگه‌ی این نویسنده هستم.

1401/02/27 | توسطسوسن - کاربر سایت
6
|

کتاب بینظیری است. بسیار بامزه و جذاب با داستانی شگفت انگیز که در قالب طنز به یکی از مسائل مهم اجتماعی میپردازد. داستانی که ارزش چندین بار خواندن را دارد👏

1401/02/26 | توسطکاربر سایت
9
|