کتاب ساعت سه منتظرم

I'm waiting at three o'clock
کد کتاب : 10492
شابک : 9786007368060
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 432
سال انتشار شمسی : 1394
سال انتشار میلادی : 2015
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب ساعت سه منتظرم اثر نرگس درخشان

یک اتفاق، یک خواسته و یا حتی یک دعا وقتی برای دو نفر رخ می‏ دهد می‏ تواند نتایجی متضاد داشته باشد. یکی از آن پایه‏ ای می‏ سازد برای بالا رفتن و موفقیت و دیگری تمام زندگی و آینده‏ اش را بر مبنای آن حادثه از دست می‏ دهد. قصه ما نیز گوشه چشمی دارد به نتایج مختلف در زندگی آدم‏ های متفاوت. نویسنده با همان لحن قصه‏ گوی خویش، که خواننده را با اجزای قصه هم داستان می‏ سازد، به خوبی این موضوع را ساخته و پرداخته است. قصه او بیانگر این نکته است که یک لحظه غفلت و یا بالعکس، می‏ تواند سرنوشت خانواده‏ ها را دگرگون سازد. شاید این نکته برای بسیاری از خوانندگان ناآشنا نباشد، ولی به یقین می‏ تواند مثل هر تجربه‏ ای به نگاه بهتر آدم‏ ها کمک کند...

کتاب ساعت سه منتظرم

نرگس درخشان
در یکی از محلات قدیمی جنوب تهران دریک خانواده پر جمعیت به دنیا آمدم. پیش از اینکه خودم را بشناسم با قصه و داستان آشنا شدم. با یادگرفتن الفبا فهمیدم عطشی بی‌نهایت به خواندن دارم. عشقی بزرگ به کتاب. برای همین بود که کتابخانه برایم بهشت بود. بیشترین اوقات فراغت کودکی من در کتابخانه شماره هفده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان گذشت. به مدد مسئولان با ذوق این کتابخانه نه تنها به بهترین کتابها دسترسی داشتم بلکه با آثار بزرگان موسیقی جهان آشنا شدم. اغراق نیست اگر بگویم پیش از ورود به دبیرستان ...
قسمت هایی از کتاب ساعت سه منتظرم (لذت متن)
ترانه هم به این محبت احتیاج داشت، او هم با همه ی وجود همین را می خواست. بودن در کنار اولین و احتمالا آخرین عشق زندگی اش. اما می دانست گفتن این موضوع به بزرگ ترها دردی از آن ها دوا نخواهد کرد. او و پارسا باید این چند ماه را صبر می کردند. گمان نمی کرد بعد از آن مشکل خاصی داشته باشند. پیوند دو خواهر مهربان را این وصلت محکم تر می کرد. پارسا گفت:« دوری از تو برام سخت شده.» ترانه گفت:« نمیخوام بد و بی حیا جلوه کنیم.» پارسا فرمان را چرخاند:« ما بی حیا جلوه کنیم؟!» ترانه خندید:« فقط چند ماه.» بعد با نازی دخترانه لب هایش را جمع کرد:« باشه؟» پارسا گفت:« مگه چاره ی دیگه ای هم دارم، صبر می کنم.»