«سوسکچه که سوسک نیست!» نوشتهی زهرا شاهی و تصویرگری علی مفاخری یکی از کتابهای مجموعهی «داستانهای حشرهریزهها» داستانی دربارهی حشرهها و مناسب گروه سنی «الف» و «ب» است. داستان دربارهی یک سوسک و گروه دوستانش است؛ داستانی که در آن سوسکچه کوچولو غمگین است و نمیداند چرا از زندگی سوسکی خود لذت نمیبرد. دوستانش به او کمک میکنند تا دلیل ناراحتیاش را پیدا کند. این داستان ماجرای دوستی حشرههای کوچولویی را روایت میکند که باهم وقت میگذرانند و دوستهای خوبی برای هم هستند. در دنیای شاد و رنگارنگ حشرهها، بین مورچولک و موریانه و شاپرک که با خوشحالی دور هم جمع میشوند و بازی میکنند و میخندند، سوسکچه احساس ناراحتی میکند. او گمان میکند از تاریکی خانهاش و آشغالدانی و پریدن از فاضلابی به فاضلابی دیگر، خوشش میآید، اما اینطور نیست. سوسکچه فکر میکند با زندگی سوسکی خودش خوشحال است و مشکلی ندارد، با این حال بعضی وقتها دلش میخواهد روی خانهی تاریکش چراغقوه بگیرد یا به مهمانی برود و فقط توی زباله و آشغالها نچرخد. سوسکچه فکر میکند چون سوسک و سیاه است نباید مثل بقیهی دوستانش خوش بگذراند و مهمانی بگیرد و کیک بخورد و کلاه تولد روی سرش بگذارد. تمام این فکرها و تصورات او را ناراحت کرده و دوستانش نگران او هستند. یک روز دوستانش فکر بکری میکنند و تصمیم میگیرند سوسکچه را از این حال دربیاورند. در این داستان سوسکچه شخصیت اصلی داستان از زندگی کثیف سوسکی خودش راضی نیست. دوستانش تلاش میکنند تا به او کمک کنند. سوسکچه هیچوقت حمام نمیکرد. مورچولک همیشه میگفت: «حمام کنی سرحال میشی!» موریانه میگفت: «تو هم یکم به خودت برس.» شاپرک میگفت: «ببین! اینجوری!» اما سوسکچه میگفت: «من خیلی سیاهم. این کارها هیچ فایدهای برای من نداره.» سوسکچه با اینکه از زندگی خودش راضی نیست؛ اما از تغییر میترسد. این داستان به کودکان میآموزد برای شناختن خودشان وقت و انرژی بگذارند و از تغییر نترسند. علاوه بر این نویسنده به نقش سازنده و حضور دوستان در زندگی میپردازد. «سوسکچه که سوسک نیست» داستانی سرگرمکننده با تصاویر زیبا و رنگارنگ است که به کودکان کمک میکند تا خودشان و استعدادهای خودشان را بشناسند و از تغییر نترسند.
درباره زهرا شاهی
زهرا شاهي متولد سال 1357 می باشد. اولین رمان وی در حوزه بزرگسالان با نام پیج منتشر شد.