کتاب من هم کورونا گرفتم

Man Ham Korona Gereftam
کد کتاب : 88509
شابک : 978-6226288453
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 175
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب من هم کورونا گرفتم اثر روح الله حسینی

«من هم کورونا گرفتم» روایتی است اول‌شخص از زبان یک استاد دانشگاه که مبتلا به کورونا شده است. او که در کتابخانۀ شخصی‌اش زندانی قرنطینه شده است هم باید با بیماری مبارزه کند و هم با تناقضات فردی، اجتماعی، سیاسی و فلسفی‌ای که ذهنش را به‌شدت درگیر کرده‌اند.

کتاب من هم کورونا گرفتم

روح الله حسینی
سید روح ‌الله حسینی ۴ اسفند ۱۳۵۷ در شهرستان خمین به دنیا آمد. او تحصیلات متوسطۀ خود را در این شهرستان و در رشتۀ ریاضی و فیزیک به پایان رساند.او در سال ۱۳۷۶ وارد دانشگاه علامه طباطبایی شد و پس از کسب مدرک کارشناسی مترجمی از این دانشگاه در سال ۱۳۸۰، وارد دانشگاه تهران در رشتۀ زبان و ادبیات فرانسه شد.او تحصیلات خود را در همین رشته و دانشگاه، با تمرکز بر ادبیات تطبیقی به پایان رساند. در سال ۱۳۸۷ به عنوان هیات علمی دانشگاه تهران، در دانشکدۀ مطالعات جهان، در گروه مطالعات فرانسه جذب شد و هم اکن...
دسته بندی های کتاب من هم کورونا گرفتم
قسمت هایی از کتاب من هم کورونا گرفتم (لذت متن)
خودم را جمع می‏ کنم درون خانۀ کتابی و زل می‏ زنم به مشت‏ هام که گره کرده‏ ام در هوا روبه روی صورتم، و دارم آرام می‏ چرخانم. چند بار می‏ بندم و بازشان می‏ کنم. دنبال نیرویی می‏ گردم درونشان، درون انگشت‏ ها و مچ دستم. حس می‏ کنم الکل و آب و صابون، همه چیز را از درون و بیرونشان شسته و برده است…. کف دست راستم را آرام از روی ساعد می‏ کشم تا بالا روی بازوم و می‏ برم تا بالای شانه‏ ها. خبری نیست نه از عضله ها، نه از کول‏ ها… همه، در معامله ‏ای زیان‏بار، جای خود را داده ‏اند به واژه‏ ها که این‏ ها خود، در رقابتی جنون‏ آمیز با ویروس کورونا، مثل سوزنی که در جستجوی رگ بچرخد زیر پوست، در بدنم می‏ چرخند و هر چه انرژی که سر راه خود می‏بینند، می‏ بلعند…. غباری مقابل چشمانم بلند می‏ شود به هوا و شروع می‏ کند به رقصیدن. چیز جدیدی کشف می‏ کنم: احساس می‏ کنم فریب خورده ‏ام؛ فریبی به درازای یک عمر! با خودم می‏ گویم: «نباید به این معاملۀ طولانی تن می‏ دادم. جهان از همان ابتدا، تا همین حالا و تا ابد، روی زور بازو می‏ چرخیده و خواهد چرخید»…. و من، سالیان سال، غرق در سادگی مفرط خویش، این اصل اساسی را نادیده گرفته بودم.