کتاب فردا

Farda
  • 20 % تخفیف
    34,000 | 27,200 تومان
  • موجود
  • انتشارات: پرسمان پرسمان
    نویسنده: مهران غزل
کد کتاب : 93386
شابک : 978-6001874062
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 144
سال انتشار شمسی : 1400
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب فردا اثر مهران غزل

کتاب فردا نوشته مهران غزل سرگذشت پسری به نام سهراب است که با مشکلات خانوادگی و مالی بسیاری دست و پنجه نرم می‌کند. او بعد از آشنایی با فردا، دختری پرانرژی و باهوش به رسیدن روزهای خوب امیدوار می‌شود غافل از اینکه اتفاقات دیگری انتظار او را می‌کشند...

کتاب فردا

قسمت هایی از کتاب فردا (لذت متن)
یک دوربین مداربسته ی متحرک در نیمه ی بالایی راهرو درست مقابل در تعبیه شده. سر به میله ها می چسبانم و راهرو را کنجکاوانه از دید می گذرانم. تا بی نهایت نگاهم ادامه یافته. دست هایم را به دور میله ها گره می زنم و تکان می دهم. پابست ایستاده و جم نمی خورد. فریاد می زنم: کمک، کمکم کنید. کسی اینجا نیست؟ یکی بیاد این درو باز کنه، کمک... گلویم خشکیده، سرفه ام می گیرد. خم می شوم. با چند سرفه قسمتی از گرد کف پوش سیمانی از من فاصله می گیرد. دوباره می ایستم. این دفعه با قدرت بیشتری در را به طرف خودم می کشم بلکه از قفل خارج شود. بازده عملم مواجهه با حقیقتی تلخ است: این در باز شدنی نیست! یعنی مسبب محبوس شدنم چه کسی است؟ از جانم چه می خواهد؟ نکند از نزدیکان باشد؟ اما نه دوست که غیر از خیر و صلاح چیز دیگری برایت نمی خواهد! باید به گذشته رجوع کنم. به آنی ذهنم محلی می شود برای خالی کردن بار کمپرسی وحشت! نمی توانم! نمی توانم خاطرات را کامل به خاطر بیاورم! همه مقطع و برش خورده اند! به دوربین دست تکان می دهم و فریاد می زنم: آهای تو کی هستی؟ چرا منو زندانی کردی؟ اینجا کجاست؟ چی می خوای از جونم؟ دوربین همانطور زوم مانده به روی ام. ادامه می هم: من باید برم پیش... باقی جمله در دهانم نمی چرخد. پس از کمی تأمل می گویم: من باید برم پیش مادرم، چشم به راهمه بیا این درو باز کن... پژواک صدایم در راهرو می پیچد.
متن کتاب