کتاب روزهای پیام بری

Rooz-haye Payam-bary
روایتی از زندگی غلامحسن حدادزادگان،پیام رسان و راننده پیکر شهدا
کد کتاب : 93743
شابک : 978-6000352554
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

معرفی کتاب روزهای پیام بری اثر روح الله شریفی

غلامحسن حدادزادگان، کارمند بنیاد شهید شهر قزوین، راننده آمبولانس پیکر شهدا و پیام‌رسان شهادت تعدادی از شهدای قزوین به خانواده‌هایشان است. عده‌ای می‌گویند که خبر شهادت هزار شهید را برده رسانده. عده‌ای دیگر می‌گویند بیش از صد خانواده نبوده اما او یکی از سخت‌ترین کارهای ممکن در مواجهه با خانواده شهدا را برعهده گرفته است. ماجراهای حداد زادگان با جنازه‌ها گاه وهمناک است و گاه خنده‌دار، مشخص نیست او چطور توانسته آن را از خاطرات بگیرد و آن‌ها به یک نحو شیرین و به یادماندنی برای دیگران تعریف کند.
به گفته نویسنده خاطرات آقای حدادزادگان مثل یک قالی گران قیمت است که به خاطر گذشت سال‌ها و انبوه آلام، بخش یاز طرح اصلی اش از بین رفته که نیاز به رفوگری از روی نقشه قالی به مدد عکس‌ها، مصاحبه با دوستان، خانواده شهدا و تخیل و رنگ آمیزی صحنه‌ها و موقعیت‌ها داشت.
کتاب «روزهای پیام‌بری» در چهار فصل «ماشین داماد»، «در برابر امواج»، «روزهای پیام‌بری» و «شهر باران» و ۴۳ بخش نوشته شده است.

کتاب روزهای پیام بری

قسمت هایی از کتاب روزهای پیام بری (لذت متن)
ساختمان معراج الشهدای قزوین یک ساختمان خیال انگیز است. جای خاصی است با هزار غصه به آنجا بروید آرام و ساکت خارج می شوید. امتحانش مجانی است. یک جای پر برکت است بگذارید قصه چند خطی اش را برای شما تعریف کنم. قبل از انقلاب ساختمان پیشاهنگی بود. بعد از انقلاب افتاد به دست سازمان مجاهدین خلق یا همان منافقین بچه های سپاه پاسداران در یک عملیات یک ساعته آنجا را فتح کردند ساعتی که ساختمان از دست غاصبین خارج شد نزدیک ظهر بود و منافقین دیگ غذای استامبولی شأن را جا گذاشتند و برای همیشه از آنجا رفتند سپاه این ساختمان را که شبیه مدرسه بود تبدیل کرد به محل ستاد عملیات در درگیری های با منافقین این مکان محل فرماندهی و مقابله و عزیمت نیرو بود. وقتی تشییع شهدا شکل رسمی تری به خودش گرفت اینجا به معراج الشهدا و نقطه آغازین تشییع تبدیل شد...