کتاب بیراهه ای در آفتاب

Birahee Dar Aftab
کد کتاب : 110999
شابک : 978-9643118013
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 160
سال انتشار شمسی : 1388
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 22 اردیبهشت

معرفی کتاب بیراهه ای در آفتاب اثر نسرین سیفی

کتاب «بیراهه‌ای در آفتاب»، رمانی نوشته‌ی نسرین سیفی است. این کتاب درباره‌ی قهرمان زنی است که باید پس‌از مرگ همسر، سکان کشتی زندگی خود و خانواده را به‌دست گیرد. «بیراهه‌ای در آفتاب» که نام یکی از اشعار فروغ فرخزاد، شاعر شناخته‌شده‌ی ایرانی هم بوده، داستان زنی را روایت می‌کند که همسرش را در جریان یک تصادف از‌دست می‌دهد. او که با دو پسر و تنها دخترش زندگی می‌کند، گویی نمی‌تواند به‌عنوان سرپرست خانواده، خود را اثبات کند و با مرگ همسر، گویی طوفانی همه‌ی زندگیش را در‌هم‌می‌کوبد. در داستان «بیراهه‌ای در آفتاب»، هر مردی حتی پسرهای کوچک زن هم می‌خواهند کنترل زندگی او را به‌دست گیرند. زن چشم باز می‌کند و خود را در محاصره‌ی مردانی می‌بیند که اجازه‌ی تصمیم‌گیری به او نمی‌دهند و از اینجا به بعد، تلاش‌های او برای به‌دست‌گرفتن شرایط آغاز می‌شود. «بیراهه‌ای در آفتاب» داستان تلاش‌های زنی برای ادامه زندگی در فقدان همسر را روایت می‌کند.
در بخشی از متن این کتاب آمده: «باران نم‌نم می‌بارد. صدای برخورد قطراتش به پنجره ضرباهنگ مخصوصی دارد. پیشانی‌ام را به پنجره می‌چسبانم. قطرات ریز باران روی شیشه‌ی پنجره شیار باز می‌کنند و به‌طرف پایین سر می‌خورند. خنکی مطبوعی زیر پوستم دویده است و نگاه خسته‌ام دیوار آجری روبه‌رویم را از روی بی‌حوصلگی می‌کاود. نفس عمیقی می‌کشم و پیشانی‌ام را بیش‌تر به شیشه فشار می‌دهم. این خنکی را دوست دارم! کف دست داغم را روی پنجره می‌گذارم و جای انگشتانم روی شیشه نقش می‌بندد. وسوسه شده‌ام پنجره را باز کنم و سرم را بیرون ببرم. دلم می‌خواهد به بخار کمرنگی که از دهانم خارج خواهد شد بخندم. کف دستم را محکم‌تر به شیشه فشار می‌دهم. خنکای هوا روی پیشانی‌ام فشار می‌آورد و مورمورم می‌شود. نگاهم به خیابان می‌افتد. یک نفر در‌حالی‌که خود را در پالتوی بلندی پیچیده، به سرعت می‌گذرد. راه رفتن زیر باران را دوست دارم. کاش الآن پایین بودم و اولین اتومبیلی که از کنارم رد می‌شد، آب گل‌آلود نزدیک‌ترین چاله وسط خیابان را به سرتاپایم می‌پاشید و من با چشمانی گردشده، دور شدنش را تماشا می‌کردم. آماده‌ام پنجره را باز کنم. می‌خواهم کف دستم را زیر باران بگیرم. دلم عجیب هوای بوی خاک باران‌خورده کرده است.»

کتاب بیراهه ای در آفتاب

دسته بندی های کتاب بیراهه ای در آفتاب