کتاب «آبی به شب نزدیکتر است» نوشتهی دنیا چهرازی، رمانی کوتاه است که روایت آن بیشتر بر تجربههای درونی شخصیتها و موقعیتهای ذهنی آنها متمرکز است. داستان در فضایی شکل میگیرد که میان سنت و مدرنیته در نوسان است و شخصیتها با دغدغههایی مواجهاند که از این دو فضا نشئت میگیرند. تمرکز اصلی داستان بر تأثیر این تقابل فرهنگی و اخلاقی بر زندگی فردی و ذهنی انسان معاصر است. در متن، بیشتر به تنشهای درونی و تضادهایی پرداخته میشود که افراد در مواجهه با هنجارهای اجتماعی و خواستههای شخصی تجربه میکنند. شخصیتها اغلب در سکوت یا تأمل، درگیر احساساتی مثل گناه، خجالت یا ترس از داوری دیگران هستند. این احساسات نه به شکل آشکار، بلکه از خلال رفتارهای روزمره یا تردیدهای ذهنی آشکار میشوند. کتاب قصد ندارد مستقیما روایتی از یک حادثه بیرونی ارائه دهد، بلکه بیشتر فضای ذهنی آدمهایی را نشان میدهد که در سکوت خود در حال کشمکشاند. رمان ساختار کلاسیک ندارد و بیشتر بر مبنای تأملات فلسفی و روانشناختی پیش میرود. روایتها از زبان شخصیتهای مختلف بیان میشوند که هرکدام زاویهی دید خاص خود را نسبت به ماجرا دارند. متن بیشتر شبیه به نوعی گفتوگوی درونی است که نویسنده آن را بهجای قصهگویی مستقیم، از خلال پراکندگی روایتها شکل داده. در جریان این گفتوگوهای ذهنی، پرسشهایی دربارهی رابطه، وابستگی، آسیب و چگونگی تغییر درونی مطرح میشود. در مجموع، «آبی به شب نزدیکتر است» داستانی دربارهی تجربههای ذهنی افراد در زمانهای است که آدمها هم با گذشتهی سنتی خود درگیرند و هم با امکانهای تازهای که دنیای مدرن پیشرویشان گذاشته. داستان با پنج روایت مستقل اما مرتبط، تصویرهایی از سکوت، اضطراب، تمایل به فرار یا ماندن و پرسش از معنای فردیت و پیوندهای انسانی را پیش میکشد.