کتاب مجبور به خیانت بودم

I Must Betray You
کد کتاب : 136725
مترجم : مژده ترک زبان
شابک : 978-9641703891
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1403
سال انتشار میلادی : 2022
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 13 آبان

باید به تو خیانت کنم
I Must Betray You
کد کتاب : 133346
مترجم : خشایار اسماعیلی
شابک : 978-6222674724
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 336
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2022
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 14 آبان

معرفی کتاب باید به تو خیانت کنم اثر روتا سپتیس

داستان کتاب باید به تو خیانت کنم حول انقلاب قرن بیستم رومانی جریان دارد. یکی از دراماتیک‌ترین انقلاب‌های آن قرن که نه‌تنها آحاد مختلف مردم را به میدان آورد بلکه مهم‌تر از همه دانشجویان و دانش‌آموزان به‌پا خواستند و این‌گونه بود که نظام کمونیستی رومانی پایان یافت.
باید به تو خیانت کنم از یک مدرسه آغاز می‌شود، دانش‌آموزی راوی ماجراست و از مناسبات حاکم بر مردم می‌گوید، از اینکه خیلی چیزها در رومانی ممنوع است و خود او نیز کارهای ممنوعه‌ی یواشکی دارد، چیزهایی مثل افکارش و دفترچه‌یادداشت مخفی‌اش.
او از سوی مدیرش فراخوانده می‌شود تا پیغامی را از پدرش دریافت کند و همان‌طور که همراه رفیق مدیر پیش می‌رود، ساده‌لوحانه و بی‌خبر از همه‌جا به استقبال چیزی می‌رود که از آن خبر ندارد.
کتاب چهل سال حکومت نظامی کمونیستی رومانی با سیاست‌های اقتضاد ریاضتی را با جزئیات شرح می‌دهد و در قالب داستانی خواندنی مسیر چندروزه‌ی سقوط این حکومت را با همه‌ی فرازها و فرودهایش به تصویر می‌کشد.

کتاب باید به تو خیانت کنم

روتا سپتیس
روتا سپتیز (Ruta Sepetys)،‌ لیتوانیایی است و اکنون در‌ آمریکا زندگی می‌کند. نام خانوادگی‌اش در لیتوانی، شپتیس خوانده می‌شود. اگر چه بعد از سالها شنیدن تلفظ سپتیس خودش هم هنگام حرف زدن، همین تلفظ را به کار می‌برد. سپتیس معتقد است که از قربانیان بالتیک، به عنوان کشورهای کوچکی در میان دست و پای ابرقدرت‌ها، آن‌قدر که باید نامی در تاریخ نمانده است. او در کتابهایش می‌کوشد داستان این افراد را روایت کند.
قسمت هایی از کتاب باید به تو خیانت کنم (لذت متن)
پدر من؟ پدرم هیچ‌گاه به مدرسه نمی‌آمد. به‌ندرت می‌دیدمش. او در کارخانۀ مبلمان‌سازی، شش روز در هفته، در شیفت‌های دوازده‌ساعته کار می‌کرد. گرهی درون شکمم پیچید. «چشم رفیق مدیر.» ...آیا خارجی‌ها متوجه می‌شدند؟ ما در رومانی همان کاری را می‌کردیم که به ما گفته شده است. به ما خیلی چیزها گفته شده. به ما گفته‌اند در سیستم کمونیسم همۀ ما با هم برادر و خواهریم. خطاب قرار دادن همدیگر با واژۀ «رفیق» تأکید بر برابری بینمان دارد؛ بدون هیچ طبقه‌بندی اجتماعی که بینمان تفاوتی ایجاد کند. برادران و خواهران شایسته در کمونیسم از قوانین تبعیت می‌کنند. من تظاهر به پیروی از قوانین می‌کردم. خیلی چیزها پیش خودم می‌ماند، مثل علاقه‌ام به شعر و فلسفه. به چیزهای دیگری نیز تظاهر می‌کردم. برای مثال، تظاهر می‌کردم شانۀ سرم را گم کرده‌ام، ولی درواقع ترجیح می‌دادم موهایم سیخ و رو به بالا باشد. تظاهر می‌کردم متوجه نگاه دخترها به خودم نمی‌شوم؛ همچنین تظاهر می‌کردم مطالعۀ زبان انگلیسی تعهدی به کشورم است. «کلمات اسلحه‌اند. نه‌تنها با اسلحه، من با کلمات نیز می‌توانم با دشمنان آمریکایی و انگلیسی‌مان بجنگم.» این چیزی بود که من می‌گفتم. کلاس اسلحه‌شناسی ما آماده‌سازی جوانان برای دفاع از کشور نام‌گذاری شده بود. ما در چهارده‌سالگی کار با اسلحه را در مدرسه فرا می‌گرفتیم. آیا در کشورهای دیگر، دانش‌آموزان زودتر از ما شروع می‌کنند یا دیرتر؟ یادم می‌آید این سوال را در دفترچۀ مخفی‌ام یادداشت کرده بودم. واقعیت این بود که علاقۀ فراگیری زبان انگلیسی در من هیچ ربطی به جنگ با دشمنانمان نداشت. به‌هر‌حال، مگر ما چند دشمن داشتیم؟ ...کلاس انگلیسی همیشه پر از دانش‌آموزان دختر باهوش و ساکت بود. دخترهایی که وانمود می‌کردم توجهی به آنها ندارم؛ و اگر زبان انگلیسی را فرا می‌گرفتم، بهتر متوجه شعر آهنگ‌هایی می‌شدم که غیرقانونی از رادیو صدای آمریکا گوش می‌دادم. بله غیرقانونی. چیزهای زیادی در رومانی غیرقانونی بود، ازجمله افکار و دفترچۀ مخفی‌ام، ولی متقاعد شده بودم که توانایی پنهان نگاه داشتن آنها را دارم. هرچه باشد، لایه‌های تاریکی وزین و ضخیم است.