آیا سیاست و روابط بینالملل محصول طبیعت غیرقابل تغییر انسان است؟ آیا انسانی که به طور ذاتی امنیتطلب و منفعتجو است اجتماع خود و سیاست حاکم بر آن را به این صورت درآورده است؟ و یا طبیعت انسان، زیستشناسی او و حتی ساختار مغزی او در عرصۀ اجتماعی در حال تحول است و بدون شناخت علمی و دقیق این طبیعت امکان فهم روابط سیاسی و بینالمللی وجود ندارد؟
کتاب حاضر در پاسخ به این پرسش حیاتی نوشته شده است؛ پرسشی که همواره دربارۀ طبیعت بشر مطرح بوده است، اما کمتر پاسخی دقیق و علمی بدان داده شده است. در این جستار تلاش شده است تا نظریههای مختلفی گردآوری شوند که تلاش کردهاند نشان دهند چگونه زیستشناسی انسان و مغز او در جریان کنش اجتماعی دگرگون میشود و جریان تکامل مغزی انسان، در واقع، روی دیگر سکۀ تکامل سیاسی و بینالمللی او است.