رمان «دختر من» نوشتهی مگان میراندا که در سال ۲۰۲۴ منتشر شد، نمونهای تازه از تریلرهای روانشناختی معاصر است که با مهارت، فضای مرموز شهرهای کوچک آمریکایی را با اضطرابهای خانوادگی و رازهای فروخفته در گذشته در هم میآمیزد. میراندا که پیشتر نیز با آثار پرتعلیق خود شناخته شده بود، این بار با داستان هیزل شارپ، زنی که پس از سالها به زادگاهش در کنار دریاچهی آینه در کارولینای شمالی بازمیگردد، تجربهای تلخ و پرکشش از رویارویی با گذشته و افشای حقیقت را پیش روی خوانندگان قرار میدهد. ماجرای اصلی رمان از زمانی آغاز میشود که هیزل پس از مرگ ناپدریاش، پری هولت - کارآگاهی بازنشسته که همواره چهرهای محترم در شهر داشت - خانهی کودکی خود را به ارث میبرد. بازگشت او به این مکان، همزمان با خشکسالی شدیدی است که سطح آب دریاچه را پایین میبرد و ماشین قدیمی رهاشدهای را نمایان میسازد؛ ماشینی که به شکلی نمادین، دروازهی ورود به گذشتهای پر از راز و رسوایی است. در پس این ماجرا، ناپدید شدن سالها پیش مادر هیزل، لیبی شارپ، همچنان بهعنوان زخمی باز باقی مانده است؛ زنی که همراه با شایعاتی درباره اختلاس و سرقت، ناگهان شهر را ترک کرد و تنها یادداشتی رمزآلود برای دخترش گذاشت. حالا هیزل، در حالی که دوباره با برادرانش کادن و گیج، عمویش روی، و دوستان قدیمی روبهرو میشود، ناخواسته درگیر شبکهای از سکوت، خیانت و حافظههای پنهان میگردد. میراندا با قلمی آرام اما پرتعلیق، بهجای تکیه بر صحنههای اکشن، بر روی کندوکاو روانی و عاطفی شخصیتها متمرکز میشود. دریاچهی آینه در این میان حضوری فراتر از یک مکان جغرافیایی دارد؛ کاهش آب آن، استعارهای آشکار از برملا شدن حقیقتهای مدفون است. همانطور که رسوبات کف دریاچه و ماشین زنگزده آشکار میشوند، روابط خانوادگی نیز لایهبهلایه باز میشود و رازهای سرکوبشده رو به سطح میآیند. فضای بسته و فشار اجتماعی یک شهر کوچک، که همه از گذشتهی یکدیگر خبر دارند اما در عین حال بسیاری از حقایق را پنهان میکنند، احساس خفقان و اضطراب را تقویت میکند. در مرکز این روایت، هیزل شخصیتی باورپذیر و چندبعدی است. او همزمان با جسارت و آسیبپذیری، بار گذشتهی خانواده را به دوش میکشد و در برابر نگاه قضاوتگر شهر، به دنبال حقیقت میگردد. همین پیچیدگی روانی است که او را از قهرمانان تکبعدی بسیاری از رمانهای معمایی متمایز میسازد. علاوه بر او، شخصیتهای دیگر نیز در مرز میان وفاداری و خیانت حرکت میکنند و میراندا با هوشمندی اجازه میدهد خواننده بارها در مورد انگیزهها و صداقت آنها دچار تردید شود. نکتهی برجسته دیگر در این اثر، ریتم روایی آن است. هرچند برخی منتقدان آغاز داستان را کند دانستهاند، اما این روند آهستهسوز به تدریج تنشی اجتنابناپذیر میآفریند و وقتی قطعات پازل شروع به کنار هم قرار گرفتن میکنند، شتاب و کشش داستان خواننده را رها نمیکند. نقطه اوج رمان نیز اگرچه برای برخی سریع یا بیش از حد منظم جلوه کرده، اما به لحاظ احساسی تأثیرگذار باقی میماند و جایگاه خانواده، اعتماد و میراث گذشته را دوباره در مرکز توجه قرار میدهد. در نهایت، «دختر من» با ترکیب تعلیق روانشناختی، رازهای خانوادگی و استعارهای قدرتمند از طبیعت، روایتی خلق میکند که هم هواداران داستانهای معمایی را راضی میسازد و هم کسانی را که به دنبال عمق احساسی فراتر از رمز و رازهای سطحی هستند، جذب میکند. این رمان یادآوری میکند که گاهی رازهای مدفون در حافظهی خانوادهها همانقدر خطرناک و پرکششاند که اجساد یا اشیای پنهان در اعماق یک دریاچه. میراندا با این اثر نشان میدهد که ادبیات معمایی معاصر هنوز میتواند با بهرهگیری از فضا و روانشناسی شخصیت، تجربهای تازه و ماندگار بیافریند.
درباره مگان میراندا
مگان میراندا، نویسنده ای آمریکایی است. او در نیوجرسی بزرگ شد و در دانشگاه MIT تحصیل کرد. میرندا کتاب های متعددی برای نوجوانان نوشته و اثرش در فهرست پرفروش ترین های نیویورک تایمز قرار داشته است.