رمان «خانه مرزی» اثر ویلیام هوپ هاجسن، یکی از نخستین و درخشانترین نمونههای وحشت کیهانی در ادبیات انگلیسی است. این اثر که در سال ۱۹۰۸ توسط انتشارات چپمن و هال در لندن منتشر شد، ترکیبی از داستان گوتیک، فلسفهی متافیزیکی و خیالپردازی آخرالزمانی است. فضای روایت در ناحیهای دورافتاده از ایرلند غربی آغاز میشود، اما بهتدریج به قلمروهایی فراتر از زمان، مکان و درک انسانی گسترش مییابد. این کتاب از یکسو پیشگام در خلق وحشت فلسفی است و از سوی دیگر پلی میان رمانهای ماوراءالطبیعه قرن نوزدهم و داستانهای کیهانی قرن بیستم محسوب میشود. داستان با روایتی قابدار آغاز میشود: دو ماهیگیر در تعطیلات خود در منطقهای متروک، ویرانههای خانهای را بر فراز پرتگاهی پیدا میکنند. در میان خرابهها، نسخه خطی پوسیدهای مییابند که به قلم صاحب پیشین خانه نوشته شده است. راوی آن - پیرمردی منزوی که تنها با خواهرش مری و سگ وفادارش پپر زندگی میکرد - شرحی از رویدادهایی هولناک ارائه میدهد. در ابتدا، نشانههای مرموز و کمجان دیده میشود: نورهای متغیر در افق، خوابهایی از دشتی بیانتها که خدایانی باستانی در آن ساکناند، و تصویری یشمی و عظیم از خود خانه در فضایی کیهانی. اما این نشانهها بهزودی به ترسهای عینی بدل میشوند؛ موجوداتی خوکمانند و نیمهانسانی از شکافهای زیر خانه بیرون میآیند و گوشهنشین را در محاصرهای بیپایان قرار میدهند. او با وحشت از خود دفاع میکند، به تونلها و اعماق زیرزمین میگریزد، و در نهایت وارد جهانی فراتر از زمان و ماده میشود. روایت بهناگاه گسترهای کیهانی مییابد: خورشید میمیرد، زمین پیر میشود، و خانه در برابر فروپاشی جهان فرو میریزد. نسخه خطی با صحنهای گسسته و مبهم پایان میپذیرد، بیآنکه سرنوشت راوی روشن شود. در لایهی تفسیری، «خانه مرزی» دربارهی مرز میان انسان و ناشناختگی است. خانه در اینجا استعارهای از ذهن انسان است؛ مکانی که میان واقعیت ملموس و نیروهای کیهانی ناپیدا در نوسان است. راوی در تلاش برای فهم این وقایع، به درکهای متعالی و هولناک از وجود میرسد؛ جایی که زمان و ماده فرو میپاشند و انسان در برابر عظمت بیرحم جهان، هیچ میشود. از این رو، اثر هاجسن نهتنها داستانی از وحشت، بلکه تأملی فلسفی دربارهی کوچکی بشر و فرسودگی کیهان است. مضامین برجستهی کتاب شامل وحشت کیهانی و تعالی خود، انزوا و آنتروپی، و دیگری هیولایی است. موجودات خوکی، نمادی از فروپاشی مرزهای انسانیت و ظهور نیروهای غریبهاند. زمان نیز در این رمان از یک تجربهی انسانی به پدیدهای کیهانشناختی بدل میشود؛ گسترهای که در آن حیات، تاریخ و معنا فرو میپاشند. همچنین ساختار دو لایهای داستان - نسخه خطی درون روایت اصلی - لایهای از ابهام و بیاعتمادی روایی ایجاد میکند و خواننده را در مرز رویا و واقعیت معلق نگه میدارد. با وجود نثر قدیمی و گاه دشوار، تخیل وسیع و جسورانهی هاجسن این اثر را به یکی از منابع الهام اصلی نویسندگانی چون اچ. پی. لاوکرفت تبدیل کرده است. در حقیقت، بسیاری از مضامینی که بعدها در «وحشت کیهانی» لاوکرفت شکوفا شدند - از جمله ناچیزی انسان در برابر نیروهای بینام جهان - نخستین بار در این رمان به شکلی خیرهکننده ظاهر شدند. «خانه مرزی» اثری است که از خلوت و انزوا آغاز میشود و با فروپاشی کیهان پایان مییابد؛ روایتی از اضطراب، عظمت و سکوت جهان. این کتاب هنوز هم خواننده را با پرسشهایی دربارهی جایگاه انسان در هستی مواجه میکند - پرسشهایی که پاسخشان، همانند پایان داستان، در تاریکی گم میشود.
درباره ویلیام هوپ هاجسن
ویلیام هوپ هاجسن نویسندهای انگلیسی بود. او آثار زیادی شامل مقاله، داستان کوتاه و رمان خلق کرد که ژانرهای مختلفی از جمله وحشت، داستان تخیلی و علمی تخیلی را در بر میگرفت.