در دنیای ادبیات و اقتصاد، گاه مرزها به شکلی شگفتانگیز در هم میآمیزند. اقتصاددانانی که قلم به رماننویسی بردهاند، نمونهای برجسته از این همافزاییاند. این نویسندگان، که با الگوهای پیچیده اقتصادی و تحلیلهای اجتماعی سروکار دارند، دانش خود را در قالب داستانهایی جذاب و تأملبرانگیز میریزند؛ داستانهایی که نهتنها سرگرمکنندهاند، بلکه لایههایی از نقد اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی را آشکار میکنند. رمان «زخم برف» نوشته تیمور رحمانی- اقتصاددان- نمونهای از این دست است. این اثر روایتگر سربازی از دیار کویری یزد است که پس از پایان خدمت سربازی در کردستان، در راه بازگشت به زادگاهش، خاطراتش را مرور میکند؛ خاطراتی از مردمانی مهماننواز که با آیینهایشان و طبیعت بکر و وحشی منطقه پیوندی عمیق دارند. اما همراه این خاطرات، درد و رنج آنها را با خود منتقل می کند تا تذکری باشد به اینکه درد مشکلات اقتصادی و اجتماعی قابل حبس نیست.