کتاب حاضر میتواند از دو جهت برای خوانندگان آن مفید باشد: اول اینکه در قالب خوانش دریدا از افلاطون میتوان مواجههی ساختارزدایانه با متن را ملاحظه کرد. این در حالی است که بنا به ادعای دریدا، ساختارزدایی یک روش تفسیر یا نقد نیست و نمیتوان آن را به شیوهای معین تحت عنوان خوانش ساختارزدا تقلیل داد. همچنین خوانش دریدا از متون افلاطون از زوایای مختلف و در قالب بحثهایی متفاوت ارائه میگردد که میتواند برای علاقمندان و پژوهشگران حوزهی فلسفه مفید باشد.