"مری" پس از مرگ مادر و به سفارش او برای ادامهی زندگی، مزرعهی مادریشان را ترک میکند تا نزد خالهاش برود که در گذشته دختری جوان و شاد بود و حالا متاهل است. خالهی مری به همراه شوهرش در محلی بایر و متروک در یک مهمانسرا و میکده زندگی میکنند. مری در مدت کوتاهی متوجه میشود که شوهرخالهاش مردی دایمالخمر، خشن و تندخو است و با دیدن خالهاش که بر اثر وحشت از شوهرش، نیمه دیوانه شده است، خشمش برانگیخته میشود. مری برای رها ساختن خالهاش از آن وحشت، ناچار میشود که به دنبال این حقیقت برود که شوهرخالهاش در واقع چهکاره است و مهمانان شبانهی او با قیافههای خشن مشغول چه تجارتی هستند. این مهمانان به طور شبانه و مرموز برای میگساری به آنجا میآیند و از قتل و جنایت نیز ابایی ندارند. مری شبی متوجه میشود که شوهرخالهاش رهبری گروهی دزد را برعهده دارد که موجب غرق شدن کشتیها و مرگ انسانها میشوند. مری به دنبال این است که میان "جم" برادر شوهرخالهاش و بقیه چه رابطهای برقرار است. او برای کشف این واقعیت به خطر میافتد ولی توسط جم که دلبستهی اوست و جانش را نجات میدهد از مهلکه میگریزد.
«دوموریه» اکنون بیش از هر چیز به خاطر خلق اثر تریلر رمانتیک خود، کتاب «ربکا»، شناخته می شود.
همه ی ما شنیده ایم که "کتاب ها ما را به دنیای خود می برند." حالا این را هم اضافه کنیم که تجربه نشان داده کتاب ها گاهی ممکن است باعث شوند عاشق شویم