کتاب دویی گربه کتابخانه

Dewey
گربه ای در کتابخانه شهری کوچک که دنیا را تحت تاثیر قرار داد
کد کتاب : 19296
مترجم :
شابک : 978-6004613293
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 280
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2008
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی دویی گربه کتابخانه اثر ویکی مایرون

"دویی گربه کتابخانه" به قلم "ویکی مایرون" داستانی است از "گربه ای در کتابخانه شهری کوچک که دنیا را تحت تاثیر قرار داد". قصه ی "دویی" به بدترین شکل ممکن آغاز شد. در سردترین شب سال در منطقه ی اسپنسر ایالت آیووا، بچه گربه ی کوچکی را که تنها چند هفته داشت و در سن بحرانی بچه گربه ها قرار داشت، درون شکاف مربوط به تحویل کتاب در کتابخانه ی عمومی اسپنسر چپاندند. صبح روز بعد، مدیر کتابخانه، "ویکی مایرون" او را پیدا می کند. "ویکی مایرون" یک مادر تنها بود که با وقایع ناگواری همچون از دست دادن مزرعه ی خانوادگی اش، سرطان سینه و یک شوهر الکلی دست و پنجه نرم کرده بود. "دویی گربه کتابخانه"، با شیرین کاری ها و ایستادن روی دو پنجه ی سرمازده اش به عنوان یک حرکت محبت آمیز و سپاسگزارانه، قلب "ویکی مایرون" و تک تک کارکنان کتابخانه را از آن خود کرد.
نوزده سال از آن اتفاق گذشته و هنوز هم "دویی گربه کتابخانه"، با اشتیاق و گرمی و فروتنی خود (حتی به عنوان یک گربه!) دست از دلربایی برای مردم اسپنسر برنداشته است؛ اما مهم تر از همه حس ششم "دویی" است که به او می گوید چه کسی بیشتر از همه به او احتیاج دارد.
آوازه ی"دویی گربه کتابخانه" ابتدا شهر به شهر و سپس استان به استان و نهایتا در اوج شگفتی در کل جهان می پیچد و او حالا چیزی بیشتر از یک دوست پشمالوی کوچولو است. "دویی گربه کتابخانه" به منبع غرور و افتخار برای یک جامعه ی خارق العاده تبدیل شده که آرام آرام خود را از بحرانی که مدت ها گریبان گیرشان بوده، باز می یابند.

کتاب دویی گربه کتابخانه

ویکی مایرون
ویکی مایرون (زاده 19 1947 در اسپنسر ، آیووا) نویسنده و کتابدار آمریکایی است. بیش از 20 سال مدیر کتابخانه عمومی اسپنسر بود، مایرون را بیشتر به خاطر کتاب خود "دیویی: گربه کتابخانه ای کوچک شهر که جهان را لمس کرده است"، که با برت واتر نوشت، مشهور شد. این کتاب بیش از یک میلیون نسخه در سطح بین المللی فروخته و بیش از شش ماه در لیست پرفروش ها قرار گرفت. این کتاب در مورد گربه ای است که او در کتابخانه و تأثیرات جالب توجه او بر اهالی شهر، آن را یافته و از آن مراقبت می کند. داستان گربه کتابخانه قبل از مر...
نکوداشت های دویی گربه کتابخانه
Myron’s beguiling, poignant, and tender tale of survival, loyalty, and love is an unforgettable study in the mysterious and wondrous ways animals, and libraries, enrich humanity
داستان فریبنده ، تکان دهنده و لطیف مایرون در مورد بقا ، وفاداری و عشق یک تجربه فراموش نشدنی در مورد رمز و راز و شگفت هایی است که حیوانات و کتابخانه ها به وسیله ی آن بشریت را اغنا می کنند.
Booklist Booklist

The book is not only a tribute to a cat—anthropomorphized to a degree that can strain credulity (Dewey plays hide and seek with Myron, can read her thoughts, is mortified by his hair balls)—it's a love letter to libraries.
این کتاب علاوه بر پاسداشت گربه ای که ماورای باورپذیری خوی انسانی پیدا کرده (دویی با مایرون قایم باشک بازی می کند و می تواند ذهن مایرون را زمانی که با گلوله های موی او وحشت زده شده، بخواند)، یک نامه ی عاشقانه نیز برای کتابخانه ها محسوب می شود.
 Publishers Weekly Publishers Weekly

قسمت هایی از دویی گربه کتابخانه (لذت متن)
من و جودی تنها افرادی نبودیم که دویی به کمکشان شتافته بود. مدرسۀ راهنمایی اسپنسر آن سوی خیابان و رو به روی کتابخانه بود و معمولا حدود پنجاه دانش آموز بعد از مدرسه نزد ما می آمدند. در روز هایی که مانند طوفان بر سرمان نازل می شدند، دویی به آن ها توجهی نمی کرد، مخصوصا به آن هایی که بیش از بقیه سر و صدا می کردند، اما معمولا با آن ها کنار می آمد. بین دانش آموزان دوستان زیادی داشت، هم پسر هم دختر. آن ها او را نوازش می کردند و با او بازی می کردند، مثلا مداد ها را هل می دادند تا به زمین بیفتند و شگفتی دویی را هنگام ناپدید شدن مداد ها تماشا می کردند. دختری خودکاری را از انتهای آستین پالتوی خود تکان می داد. دویی دنبال خودکار به درون آستین می رفت و بعد به این نتیجه می رسید که گرما و تاریکی آن جا را دوست دارد و گاهی برای یک چرت، همان جا دراز می کشید. بیشتر بچه ها بعد از ساعت پنج و زمانی که والدینشان از سر کار برمی گشتند، به خانه می رفتند. چند نفری از آن ها تا ساعت هشت آن جا می ماندند. اسپنسر از برخی مشکلات مصون نبود، از الکلی ها و افراد بی مسئولیت و سوء استفاده گر، اما بیشتر مراجعه کنندگان ما فرزندان کارگران بودند. آن ها فرزندانشان را بسیار دوست داشتند، اما ناچار بودند چند جا کار کنند یا اضافه کاری کنند تا دخل و خرجشان یکی شود. این والدین که فقط لحظه ای به کتابخانه می آمدند برای نوازش کردن دویی وقت کمی داشتند. یک روز کاری طولانی را گذرانده بودند و باید پیش از خواب غذایی آماده و خانه شان را تمیز می کردند، اما فرزندانشان ساعت ها با دویی وقت می گذراندند، او آن ها را سرگرم می کرد و دوستشان داشت. تا وقتی که مادر یکی از پسر ها زانو زد و همان طور که با ملایمت سر دویی را نوازش می کرد گفت: «ممنونم دویی.» متوجه نشده بودم این کار دویی تا چه اندازه مهم و ارتباطش با بچه ها تا چه حد عمیق است.