کتاب ایگرن شجاع

Igraine The Brave
کد کتاب : 19955
مترجم :
شابک : 978-9643699666
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 280
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1998
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 4 اردیبهشت

نامزد جایزه کتاب کودکان Flicker Tale سال 2011

نامزد مدال خوانندگان جوان کالیفرنیا سال 2011

معرفی کتاب ایگرن شجاع اثر کورنلیا فونکه

کتاب «ایگرن شجاع» رمانی نوشته ی «کورنلیا فونکه» است که نخستین بار در سال 1998 چاپ شد. «ایگرن» آرزو می کند درست مثل پدر پدربزرگش به شوالیه ای معروف تبدیل شود، اما در حقیقت، زندگی در قصر خانوادگی آن ها خسته کننده است. تا این که یکی از خویشاوندان شاهزاده ای در همسایگی آن ها، از راه می رسد. او نقشه ای شوم کشیده تا قصر را از آن خود کند و تمام کتاب های جادویی و شگفت انگیز متعلق به پدر و مادر «ایگرن» را به دست آورد. اوضاع زمانی بدتر می شود که درست در آغاز محاصره ی قصر، پدر و مادر «ایگرن» با طلسمی جادویی خود را به خوک تبدیل می کنند! حالا «ایگرن» با کمک دو دوست خود، باید شجاع باشد و قصر و کتاب ها را نجات دهد.

کتاب ایگرن شجاع

کورنلیا فونکه
کورنلیا ماریا فونکه (به آلمانی: Cornelia Funke) نویسندهٔ آلمانی است. وی در ۱۰ دسامبر سال ۱۹۵۸ میلادی در شهر دورستن (Dorsten) آلمان زاده شد. از معروف‌ترین آثار وی سه‌گانه سیاه قلب او است که در سال ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ (۱۳۹۱ در ایران) منتشر شد. بسیاری از کتاب‌های او در حال حاضر به فارسی و انگلیسی ترجمه شده‌اند. ژانر اصلی نوشته‌های او فانتزی و ماجراجویانه است. خانم فونکه در حال حاضر در بورلی هیلز، کالیفرنیا (Beverly Hills, California) زندگی می‌کند.بیش از ۲۰ میلیون نسخه از ک...
نکوداشت های کتاب ایگرن شجاع
An enchanting fairy tale.
یک داستان پریان مسحورکننده.
Barnes & Noble

An inventive re-imagining of the knight-in-shining-armor story.
یک بازگویی خلاقانه از داستان «شوالیه در زره درخشان».
Publishers Weekly Publishers Weekly

An engaging read.
اثری جذاب.
Kirkus Reviews Kirkus Reviews

قسمت هایی از کتاب ایگرن شجاع (لذت متن)
«ایگرن» یکهو از خواب پرید. چیزی داشت روی صورتش راه می رفت. چیزی که چندتا پا داشت! دخترک چشم هایش را باز کرد و دید که عنکبوت چاق و سیاه رنگی درست نوک بینی اش نشسته. «ایگرن» در دنیا از هیچ چیزی به اندازه ی عنکبوت نمی ترسید.

خورشید درست بالای قلعه «بیبرنل» بود و سایه ی برج افتاده بود توی حیاط. کبوترها نشسته بودند روی دندانه های نوک دیوار و داشتند تن و بدنشان را تمیز می کردند. آن پایین، اسبی داشت توی طویله نفس نفس می زد.

قلعه ی «بیبرنل» خیلی بزرگ نبود. فقط یک برج کج و کوله داشت و ضخامت دیوارهایش حتی به یک متر هم نمی رسید. با این حال به نظر «ایگرن»، آن قلعه زیباترین قلعه ی دنیا بود.