کتاب «بازگشت به کافه چرا» نوشته جان استرلکی، ادامهای از اثر پرخواننده «کافه چرا» است؛ داستانی که در دل خود نه فقط روایتی شخصی، بلکه تلاشی برای واکاوی مفهوم زندگی معنادار را جای داده است. استرلکی در این کتاب، خواننده را دوباره به همان کافه مرموز میبرد؛ جایی در میانه هیچکجا که در آن سوالاتی اساسی درباره بودن، زیستن، و مقصد نهایی انسان مطرح میشود. راوی داستان، جان، پس از سالها دوباره به کافه بازمیگردد؛ اما این بار نه به خاطر کنجکاوی یا تصادف، بلکه به واسطه بحرانی درونی که او را به بازاندیشی در مسیر زندگیاش وامیدارد. کافه همان فضای آشنا را دارد، اما پرسشهایی که بر منوی آن نوشته شدهاند، اینبار عمیقتر و چالشبرانگیزترند. در این مسیر، او بار دیگر با شخصیتهایی روبهرو میشود که هر کدام نماد بخشی از سفر ذهنی و معنوی انسان هستند. در این میان، شخصیتهایی چون مایک و کیسی آینهای برای بازتاب درونیات جان و در نتیجه خوانندهاند. یکی از نکات مهم کتاب، نحوه مواجهه با مسئله هدف زندگی است. نویسنده با طرح پرسشهایی چون «چرا اینجایم؟»، «آیا در مسیر درست حرکت میکنم؟» و «چه چیزی باید رها شود تا بتوانم رشد کنم؟» سعی دارد خواننده را از حالت انفعال بیرون کشیده و به تأمل در وضعیت فعلیاش وادار کند. این پرسشها، برخلاف ظاهر سادهشان، مخاطب را به تردیدی جدی نسبت به انتخابهایش سوق میدهند. نویسنده در روایت خود از استعارهها بهره میگیرد؛ اما نه برای پیچیده کردن رمان، بلکه برای پر اهمیت جلوه دادن تجربهای که بسیاری از ما آن را حس کردهایم ولی شاید هرگز نتوانستهایم به زبان بیاوریم. گفتگوهای جان با دیگران در کافه، بیش از آنکه پاسخهایی قطعی باشند، تمرینی برای اندیشیدن دوبارهاند. نوعی بازگشت به نقطه آغاز، اما با چشمی بازتر و ذهنی پختهتر. در بخشی از کتاب، جان درمییابد که مسئله او نداشتن هدف نیست، بلکه فراموشی آن است. اینجا کتاب بدل به تاملی در باب فراموشی و یادآوری میشود؛ اینکه چطور در میانه روزمرگی و فشارهای اجتماعی، آنچه زمانی برایمان روشن و ضروری بود، کمکم به حاشیه رانده میشود. کتاب «بازگشت به کافه چرا»، اثری برای پاسخ دادن نیست، بلکه برای پرسیدن است. این کتاب برای کسانی است که در نقطهای از زندگی ایستادهاند و احساس میکنند چیزی گم شده، اما نمیدانند دقیقا چه. آنچه کتاب را ارزشمند میسازد، نه نتیجهگیریهای آن، بلکه روندی است که خواننده را درگیر میکند؛ روندی که گاه آرام و گاه تلنگرزننده است. کتاب فرصتی است برای مکث، برای گوش دادن به صدایی که شاید مدتهاست درونمان خاموش شده است. نه با شعار، بلکه با داستانی ساده و صمیمی که در دل آن، جستوجوی معنای اصیل زندگی نهفته است.
درباره جان استرلکی
جان استرلکی، زاده ی 13 سپتامبر 1969، نویسنده ای آمریکایی است. کتاب های او به فروشی بیش از سه میلیون نسخه ای دست یافته اند و به 33 زبان ترجمه شده اند. استرلکی دانش آموخته ی رشته ی مدیریت از دانشگاه نورث وسترن است.
کتاب بدی نبود ولی اونجوری که باید منو جذب نکرد تا نصفش بیشتر نخوندم گذاشتمش کنار.پشیمون نیستم از اینکه تا همینجا خوندم ولی کتابای خیلی بهتر از این هم هست