کتاب ملاقات بانوی سالخورده

Der Besuch der alten Dame
کد کتاب : 24194
مترجم :
شابک : 978-6001190049
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 160
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 1956
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 17
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

برنده جایزه ی نمایشنامه ی حلقه ی منتقدین نیویورک سال 1959

معرفی کتاب ملاقات بانوی سالخورده اثر فریدریش دورنمات

کلر زاخاناسیان شخصیت اصلی نمایشنامه ملاقات بانوی سالخورده که یک بانوی پیر و عجوزه است ، با قطار بیست و هفت دلاری خود به شهر گولن می رود. او فقط یک خواسته دارد: انتقام گرفتن از معشوق سابقش ، که سالها پیش او را با فرزندانش ترک کرد و دیگران را برای شهادت دادن علیه او ترغیب کرد. داستان فقط یک انتقام ساده نیست بلکه در این اثر شما با پدیده ای به نام کمدی سیاه طرف خواهید بود که عمیق ترین نقد های ممکن را به جامعه مدرن وارد می کند.
در همین حال ، این بانوی پیر نه تنها از نظر سنی پیر شده است، بلکه بسیار ثروتمند نیز شده و ساکنان را به یک پیشنهاد غیراخلاقی دعوت می کند: یک میلیارد برای شهر ، در ازای گرفتن زندگی معشوق سابقش ...

طرح داستان در کل سه مرحله است و خواننده را از همان ابتدا جذب خود می کند. از همان صفحات اول با وضعیت اولیه این کمدی غم انگیز روبرو خواهید شد و می توانید با هیجان نحوه پیشرفت اوضاع در گولن را تماشا کنید.

شما اگر به جای این شهروندان بودید در برابر پیشنهاد بانوی سالخورده چه واکنشی از خود نشان می دادید؟
همانطور که از مضامین این اثر مشخص است، قرار است مخاطب در مواجهه با این نمایشنامه به لحاظ اخلاقی به چالش کشیده شود. مرز های انسانیت، عدالت و شرارت محو خواهند شد تا که از نو اخلاقیات مورد کاوش قرار گیرد.
نمی توان از نظر ذهنی یک تصویر سیاه و سفید ترسیم کرد و قهرمانان طرح را به خوب یا بد تقسیم کرد. هیچ کس در گولن از گناه رهایی ندارد.

کتاب ملاقات بانوی سالخورده

فریدریش دورنمات
فریدریش دورنمات (Friedrich Dürrenmatt) نمایشنامه‌نویس و رمان‌نویس برجسته سوئیسی در پنجم ژانویه (۱۵ دی) ۱۹۲۱ در یکی از روستاهای اطراف شهر برن در کشور سوئیس متولد شد. پدر دورنمات کشیشی معتقد و متدین و پدربزرگش شاعری بذله‌گو و سرشناس بود که به خاطر شعرهای انتقادآمیز سیاسی که می‌سرود به او لقب شاعر سیاسی پرخاش جو داده بودند. تأثیر ویژگی‌های این دو نفر بر دورنمات بسیار زیاد بود، چنان‌که این تأثیر را به آسانی در بیشتر نوشته‌های این نمایشنامه‌نویس شهیر می...
قسمت هایی از کتاب ملاقات بانوی سالخورده (لذت متن)
مأمور اجرا از اتاقک بیرون می آید. مأموراجرا: سلام آقای شهردار. مخلص جنابعالیم. شهردار: این جا چی می خواید آقای مأمور اجرا؟ مأمور اجرا: آقای شهردار خودشون بهتر می دونن! کار بزرگ و بسیار پر مسئولیتی به من واگذار شده. می دونین یک شهر تمومو ضبط کردن یعنی چی؟ شهردار: توی شهرداری غیر از یک ماشین تحریر کهنه چیز دیگه ای پیدا نمی کنین. مأمور اجرا: آقای شهردار موزه ی محلی گولن خاطرشون نیست. شهردار: سه سال پیش هرچی بود فروختیم به آمریکا. صندوق های ما خالیه.

ایل: ما با هم خیلی دوست بودیم. هردو جوون، و پرحرارت. هرچی باشه، آقایون، من چهل و پنج سال پیش به مرد رشید گردن کلفت بودم و اون هم... کلارا هم، هنوز موقعی که تو انبار غله ی پیتر توی تاریکی مثل یه تکه نور در مقابلم می درخشید توی نظرم مجسمه. همین طور وقتی که توی جنگل کنرادزوایلر پابرهنه توی خزه ها و برگ های خشک درخت ها می دوید. با اون موهای سرخ، که باد اون ها رو پریشون می کرد. فرز و چالاک، مثل سنبله ی گندم باریک و خوش ترکیب، نرم و لطیف، اون یک فتنه ی خوشگل و افسونگر بود. روزگار ما رو از هم جدا کرد. فقط روزگار. خب پیش می آد دیگه.

شهردار: در این مورد حق با ایله. چون هرچی باشه این لحظه خیلی حساسه. خانم زاخاناسیان به خاک میهن خودش قدم می گذاره، خودشو در خونه ی خودش حس می کنه، به هیجان می آد، اشک شوق تو چشم هاش حلقه می زنه، محیط مأنوس و چهره های آشنا می بینه. طبیعیه که من اون موقع مثل حالا با په پیراهن این جا وا نمی ایستم. بلکه لباس سیاه رسمی تنمه و کلاه سیلندر سرم گذاشتم. خانمم پهلوم می ایسته، دوتا نوه هام درحالی که لباس سفید پوشیدن، دسته گل به دست جلوم می ایستند، خدایا، کاش همه چیز سر موقع حاضر شده باشه.