کتاب گوسفندی که عصبانی بود، خیلی عصبانی

Marvin Gets MAD!
کد کتاب : 26933
مترجم :
شابک : 978-9643915001
قطع : خشتی
تعداد صفحه : 32
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2009
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 6
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب گوسفندی که عصبانی بود، خیلی عصبانی اثر ژوزف تئوبالد

یک گوسفند تحت عنوان "برفی" در یک روز زمستانی، عصبانی به نظر می‌آید. این گوسفند برفی، با نگاه تشنه‌ای به یک سیب که روی شاخه‌ای از درخت آویخته است، دست به دوختن چشم می‌زند، آرزوی چشم‌انداز لذت‌بخش از آن سیب را در دل دارد. اما ناگهان، تازه بیدار شده، متوجه می‌شود که سیبی که به آن تمایل دارد به وسیله یک دوست گوسفندی دیگر به نام "پشمی" خورده شده است. این اتفاق ناخواسته باعث عصبانیت شدید برفی می‌شود و خشمش به حدی می‌رسد که او زمین را به طور قاطعانه لرزان می‌کند و به طور ناگهانی در یک گودال فرو می‌افتد. در این حالت زیرزمینی، برفی درگیر احساسات خشم و تنهایی خود می‌شود، جایی که همه چیز به نظر می‌آید تاریک و دور از دسترس است.

داستان "گوسفندی که عصبانی بود، خیلی عصبانی" توسط نویسنده‌ای به نام ژوزف تئوبالد به تصویر کشیده شده است. این داستان با حضور گوسفندان به نام‌های برفی و پشمی، به زیبایی مفاهیمی مثل خشم، تنهایی و تعاملات انسانی را بیان می‌کند. ژوزف تئوبالد که تخصص تصویرگری خود را در کالج هنرهای فالموث به دست آورده است، از طریق این داستان تلاش می‌کند تا با تصاویر خود، دنیای کودکانه و پراز جذابیت را به تصویر بکشاند.

کتاب گوسفندی که عصبانی بود، خیلی عصبانی

ژوزف تئوبالد
جوزف عمدتاً در فرانسه در یک مزرعه قدیمی که او در ماه های تابستان احیا می کند، زندگی می کند. در طی ماه های زمستان، وی به نقاط مختلف جهان سفر می کند و در مکان های شگفت انگیز و عجیب و غریب کار می کند، و گاهگاهی به اندازه کافی طولانی زندگی می کند تا بتواند یک کتاب تصویری بنویسد. او انگلیسی، فرانسوی و اسپانیایی صحبت می کند و در رفع مواردی مانند قایق های چوبی و خانه های سنگی قدیمی خوب است.او در کالج هنرهای فالموث در زمینه تصویرگری تحصیل کرد و اولین کتابش "ماروین بیشتر می خواست!" برنده جایزه Macmill...
قسمت هایی از کتاب گوسفندی که عصبانی بود، خیلی عصبانی (لذت متن)
برفی عصبانی بود و هی عصبانی تر می شد. او از عصبانیت شاخ درآورد. دندانهایش از دهانش بیرون زد؛ پاهایش گنده شد و یک دم عجیب و غریب هم درآورد. گل ها را لگد کرد، اردکها را ترساند، به لانه مرغها شاخ زد و دم گاو را گاز گرفت. و ناگهان …