کتاب پناهنده

Panahandeh
کد کتاب : 30832
شابک : 978-9641916031
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 75
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 12 اردیبهشت

معرفی کتاب پناهنده اثر داوود مالکی

کتاب «پناهنده» مجموعه اشعار داوود مالکی شاعر و نویسنده خوزستانی است. در این روز ها که شعر فارسی وضعیت خوبی را به خود نمی بیند، یک جوان خوزستانی توانسته قدم مثبتی را در راه سرودن اشعاری به زبان فارسی بردارد هرچند که می تواند در آینده نه چندان دوری دامنه نوشته هایش را افزایش دهد و بیش از پیش نبوغ خود را به صورت اشعاری بر آمده از سینه به رخ بکشد. او امروزه در انجمن ادبی شهرستان شوشتر به فعالیت ادبی خود ادامه می دهد.
بخشی از شعرهای این مجموعه می توان اشاره کرد. شعر هایی با عناوین: به
دارم می میرم
به درد سرد سیری ات
که زمستان را به کرسی ها نشاند
در گلویم
بهمن های زیادی سر فرو ریختن دارند

کتاب پناهنده

داوود مالکی
داوود مالکی متولد سال ١٣٦٥ مدیر مسؤول نشریه تخصصی شعر یانوس و مسؤول انجمن شعر شهرستان شوشتر است. اشعار وی در جشنواره‌های متعددی صاحب رتبه شده که از جمله آنها کاندید جایزه آوانگاردها، تقدیر شده جایزه اثر انگشت و نامزد فستیوال شعر لیکو ، سه دوره نامزد نهایی شعر خبرنگاران و نامزد نهایی جایزه ادبی ایران بوده است.
دسته بندی های کتاب پناهنده
قسمت هایی از کتاب پناهنده (لذت متن)
پرهایش را به تمسخر گرفتند؛ نامه اش میان انبوه دود اژدهای آهنی گم شد؛ سرخ پوستی که پای قطار به قلمرویش باز شده است

سال ۱۳۶۲ در سن شانزده سالگی از طرف بسیج شهرستان ملکان عازم شهرستان اشنویه شدم. در اشنویه تازه عضو گروه ضربت شده بودم که گروه به منطقه جنگی سردشت اعزام شد. بعداز این که به سردشت رسیدیم؛ بعد از دو روز ما را به جنگل آلواتان فرستادند. شب در جنگل آلواتان باران سنگینی بارید. ما مجبور شدیم چادر بزنیم. در جنگل دمکرات ها در سه زندان جهادگران، معلمان و سایر دستگیر شده ها را نگهداری می کردند. ما مأموریت داشتیم در عملیاتی پارتیزانی (چریکی) آنها را نجات دهیم۔

خودروی جیپی که برای ما غذا می آورد؛ در داخل سیم خاردار گیر کرده بود. راننده هول شده و داخل میدان مین رفت؛ در اثر برخورد با مین ماشین آتش گرفت و راننده هم شهید شد. به همین خاطر دو روز بعد برای ما غذا رسید. در این مدت، چون غذا نداشتیم از نان هایی که پشت سنگر می ریختیم؛ خیس کرده و می خوردیم و با آن نان خشک ها خودمان را سیر می کردیم.