کتاب بیرون در (جلد سخت)

outside
کد کتاب : 31761
شابک : 978-6220102090
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 143
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : جلد سخت
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 6 اردیبهشت

بیرون در
outside
کد کتاب : 12716
شابک : 978-6220101093
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 143
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 2019
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب بیرون در اثر محمود دولت آبادی

رمان "بیرون در" نام جدید ترین اثر نویسنده نامی ایران، محمود دولت آبادی است. در این رمان نقش اصلی زنی است به نام آفاق که در اواسط دهه سوم زندگی اش و در سال های قبل از انقلاب در شهر تهران زندگی می کند. آفاق به دنبال مردی می گردد که فقط یک بار دیده اش و موضوع محوری این داستان چرایی این ملاقات است. توصیفات در کتاب مستقیم نیستند و خواننده باید برداشت خودش را از جو حاکم بر داستان با نشانه هایی که نویسنده در اختیارش قرار می دهد، داشته باشد. در این رمان شخصیت های زیادی وارد آن می شوند اما نویسنده شخصیت ها را به طور مستقیم توصیف نمی کند بلکه خواننده از بر هم کنش شخصیت ها با یکدیگر در طول داستان، با آن ها آشنا می شود و زمانی که اتفاقات در مکانی رخ می دهند مثلا وارد خانه می شوند، نویسنده از اشیا و اجسام کمک می گیرد تا احساسات و فضای حاکم بر داستان را به خواننده القا کند. از ویژگی های قابل توجه این اثر، ریتم تند و بدونه وقفه ی آن است که مجال نفس کشیدن به خواننده نمی دهد. روایت منحصر به فرد و فضاسازی قدرتند و زیبای "بیرون در" از نقاط قوت آن به حساب می آید. یکی از ایراداتی که به این کتاب وارده شده زاویه دید است که در ابتدا اول شخص است و در ادامه به سوم شخص تغییر می یابد و حتی در بعضی قسمت ها خواننده سخت متوجه نمی شود راوی داستان چه کسی است.

کتاب بیرون در

محمود دولت آبادی
محمود دولت آبادی، زاده ی 10 مرداد 1319، نویسنده، نمایشنامه نویس و فیلمنامه نویس برجسته ی ایرانی است.دولت آبادی در روستای دولت آباد سبزوار متولد شد. او پس از پایان تحصیلات ادلیه در روستا، به سبزوار رفت و به مشاغل گوناگونی روی آورد. دولت آبادی سپس به مشهد رفت و آنجا با سینما و نمایش آشنا شد. او در سال 1338 به تهران نقل مکان کرد و یک سال بعد در تئاتر پارس مشغول کار شد. دولت آبادی از ابتدای دهه چهل خورشیدی در کلاس های نمایشی شرکت کرد و بازیگر نمایش شد. او در همین زمان، به تدریج به نوشتن نیز روی آ...
قسمت هایی از کتاب بیرون در (لذت متن)
اما چه مدتی از زمان لازم است تا متوجه بشوی سرانجام نشانه ای از حیات در خلوت مکان جاری خواهد شد یا نخواهد شد؟ چنین لحظاتی زمان نمی ایستد، کند می شود. شاید به طول سالیان باشد، چه می دانی! شاید به همان میزان زمان می برد تا لنگه ی در ساختمان گشوده شود و آن یکی لنگه اش هم - و سپس انسانی به ریخت تنه ی پیرشده ی یک درخت گلابی، خشکیده و ساکت از ورودی بیرون بیاید با یک تکه آهن - میلگرد زنگ زده به جای عصا - و یک روز تمام طول بکشد تا همان سه-چهار قدم را بردارد و بیاید روی یکی از آن مبل ها به دشواری نشسته شود، تکه میلگرد را تکیه بدهد به دیوار، کف دستش را بکشد روی پیشانی و پایین بیاورد، بعد از آن دست را سایبان چشم ها کند مگر بتواند به جایی نگاه بیندازد، انگار به سرابی در دوردست ها.

کوچه ای هشت- ده متری، دیوار طولانی مقابل در فلزی ماشین رو که نیمی از یک لنگه ی درش، لنگه ی چپ از کوچه بازمانده است، راهی گشوده برای آمد- شد یک شخص و رنگ در همان قرمز فرسوده ی ضدزنگی است که روی آن مالیده شده بوده. حیاط. یک اتومبیل اسقاط که در لایه ای از غبار پنهان مانده- دو دهنه مغازه که یکی شان کرکره اش تا نیمه بالا زده شده و دیگری بسته است و غبار در شیارهای افقی کرکره باقی مانده. بعد از آن و در جبهه ی دیگر دیوار، پنجره هایی با پرده های ضخیم تیره، چسبیده به ستون پنجره

این هم صبح. صبح آمد و روشنایی پهن شد روی در و دیوار حیاطی که یک لنگه از در قدیمی فلزی اش کج - همچنان کج نیمه باز بود - انگار که باقی مانده بود نیمه باز چنان که لنگه ی سنگین در خودش را فروانداخته بود و نیمی از لبه ی پایینی اش گیر کرده بود توی زمین و خیلی زور می خواست که آن را از زمین جدا کنی و بکوشی چفت و جفتش کنی به لنگه ی سالم ایستاده که آن لنگه هم در جای خود خشک شده بود و ده سانتی خاک و گل خشکیده آن را توی خودش قالب گرفته، بی نیاز انگار به باز و بسته شدن.