کتاب اینک و اینجا

Here
کد کتاب : 32933
مترجم :
شابک : 978-6009577668
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 225
سال انتشار شمسی : 1401
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 5
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب اینک و اینجا اثر اکهارت تله

کتاب اینک و اینجا مجموعه ای از گفت و گو هایی با اکهارت تله، نویسنده و معلم معنوی آلمانی است. تله در سال 2011 از سوی Watkins review به عنوان تاثیرگذارترین شخصیت معنوی جهان معرفی شد. در سال ۲۰۰۸ ستون نویس مجله ی نیویورک تایمز تله را محبوب ترین نویسنده کتاب های معنوی نامید. تله خود ادعا می کند که بیشتر سال های زندگی اش را تا پیش از ۲۹ سالگی، که دستخوش یک دگرگونی درونی شد، در افسردگی گذرانده است. پس از این تجربه، او چند سال را بدون کار و سرگردان اما در حالت سرخوشی درونی گذراند و بعدتر یک معلم معنوی شد. پس از آن ، او به آمریکای شمالی مهاجرت کرد و کتاب نیروی حال را در سال ۱۹۹۷ منتشر کرد. او ده سال در ونکوور کانادا زندگی کرد. تا سال ۲۰۰۹ تنها در آمریکای شمالی، سه میلیون نسخه از کتاب نیروی حال و پنج میلیون نسخه از کتاب زمینی نو به فروش رفته است. در سال ۲۰۰۸ حدود ۳۵ میلیون نفر در ۱۰ وبینار که با حضور تله و اپرا وینفری در تلویزیون برگزار شد شرکت کردند. در حالیکه او از تعالیم مختلف معنوی تأثیر گرفته است اما هیچ دینی را نمایندگی نمی کند.
این کتاب شامل گفت و گوهایی با این نویسنده است که در سایت های مختلف منتشر شده است. کتاب مجموعا شامل 15 گفت و گو است که هر کدام حول موضوع متفاوتی است. از این گفت و گو ها می توان به گفت و گو درباره ی رهایی از خود، بهتر و بدتر شدن امور، تعادل درون و بیرون و ... اشاره کرد.

کتاب اینک و اینجا

اکهارت تله
اکهارت تله، اکهارت تل یا اکهارت تلی، زاده ی 16 فوریه ی 1948، نویسنده و معلم معنوی است.تله در شهر لونن واقع در شمال دورتموند در کشور آلمان متولد شد. او دوران کودکی خود، به خصوص دوران ابتدایی زندگی در آلمان، را دورانی سرشار از غم و بدون شادی توصیف می کند. پدر و مادر اکهارت پس نزاع و مشاجره های فراوان، سرانجام از یکدیگر جدا شدند و او خیلی زود نسبت به محیط خصومت آمیز مدرسه احساس بیگانگی کرد. تله در سیزده سالگی به منظور زندگی با پدرش به اسپانیا رفت. پدر اکهارت اصراری به حضور پسرش در دبیرستان نداشت...
قسمت هایی از کتاب اینک و اینجا (لذت متن)
جی. ام : مایلم درباره تحول تو در سن بیست ونه سالگی صحبت کنم. در آن زمان -به قول خودت- شخصیت تو محو شد. بسیاری از مردم در طی زندگی شان سعی می کنند به چنین چیزی دست یابند و این امر در سن جوانی برای تو اتفاق افتاد. آیا می توانی کمی درباره آن صحبت کنی؟ اکهارت: من غمگین و مضطرب بودم. سعی نمی کردم روشن ضمیر یا چیزی از این قبیل شوم. من به دنبال جوابی برای معمای لاینحل زندگی بودم اما در عقل خود به دنبال جواب بودم. در فلسفه، دین و الهام عقلانی جستجو می کردم و هر چه بیشتر در آن سطح در پی جواب می گشتم، ناشادتر می شدم. سرانجام به نقطه ای رسیدم که این عبارت به ذهنم رسید: « من دیگر نمی توانم با خودم زندگی کنم. » این در کتاب نیروی حال هست. آن بخش از زندگی من - آن موجود- بسیار سنگین و دردناک شد. ناگهان من از خودم عقب کشیدم و چنان به نظرم رسید که دو تا من هست: من و خودی که نمی توانم با آن زندگی کنم. آیا من یکی هستم یا دو تا؟