کتاب فیل کش

Fil kosh
کد کتاب : 46254
شابک : 978-6003266247
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 195
سال انتشار شمسی : 1399
سال انتشار میلادی : 2020
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 11 اردیبهشت

معرفی کتاب فیل کش اثر ضیاءالدین وظیفه شعاع

"ضیاءالدین وظیفه شعاع" نویسنده ی جوان ایرانی و متولد تبریز است که تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همانجا به اتمام رساند و در پرونده ی تحصیلات آکادمیک او، مدرک کارشناسی تاریخ به چشم می خورد. وی که از نویسندگان جوان دهه ی شصتی است، فعالیت های هنری خود نظیر کاریکاتور را در دهه ی دوم زندگی اش یعنی از سال هزار و سیصد و هشتاد آغاز نمود. وی از سال هزار و سیصد و هشتاد و یک، به طور جدی قلم به دست گرفت و استعداد خود را در زمینه ی داستان نویسی محک زد. مجموعه ای از داستان های کوتاه از قلم این نویسنده ی خوش آتیه خلق شده و وی در سال هزار و سیصد و هشتاد و شش، برگزیده ی جشنواره ی داستان کوتاه راوی تبریز نام گرفت.
کتاب "فیل کش" که در صد و نود و پنج صفحه به قلم "ضیاءالدین وظیفه شعاع" و به همت نشر افراز به عرصه ی چاپ رسیده است، باریکه ای از نگارش کتاب و داستانی مختصر را در پشت جلد اثر ارائه داده است. در این خلاصه به سالی که سنجاق قفلی توسط والتر هانت آمریکایی اختراع شد، اشاره شده است. بعد از این اختراع تازه و جالب که مردم حسابی از آن به وجد آمده بودند، نمونه هایی از سنجاق قفلی در سراسر جهان عرضه گشت. بازرگانی خوش ذوق که نمونه هایی از سنجاق قفلی را در بازارهای استانبول مشاهده کرده بود، یک چمدان پر از آن را به ایران آورد و از این جا بود که سنجاق قفلی وارد سرنوشت و زندگی یکی از شخصیت های کتاب شد.

کتاب فیل کش

ضیاءالدین وظیفه شعاع
ضیاءالدین وظیفه شعاع سال 1364 در تبریز به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در زادگاه خویش گذراند. او که مدرک کارشناسی تاریخ دارد، از سال 1380 به فعالیت­های هنری (از جمله کاریکاتور) روی آورد. از سال 1381 به طور جدی داستان­ نویسی را آغاز کرد.
قسمت هایی از کتاب فیل کش (لذت متن)
در سال 1849 والتر هانت آمریکایی سنجاق قفلی را اختراع کرد. دو سه سالی نگذشته بود که مردم از اختراع جدید او ذوق زده شدند و نمونه هایی از آن به اطراف جهان رفت. ده سال بعد یک بازرگان خوش ذوق نمونه ای از آن را در بازار استانبول دید و یک چمدان پر از سنجاق های ریز و درشت به ایران آورد. چند سال بعد مادربزرگ من یکی از آن ها را در بازار گرجی های تبریز دید و با هول و ولا خرید موقعی که به خانه آمده بود برای خودش چای ریخته و هورت سر کشیده و نشسته بود به فکر کردن که با این ابزار جدید چه کارهایی می تواند انجام دهد. مثلا بسته گوشه ای چادر به گوشه ی دیگر آن که صورتش زیاد بیرون نباشد و بشود راحت تر بیرون رفت به این که ترسی از نگاه هیزی به جانش بیافتد و...