کتاب گرگ باران دیده

Gorg-e Baran Dide
کد کتاب : 62935
شابک : 978-9642161935
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 632
سال انتشار شمسی : 1399
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 26 اردیبهشت
نوع چاپ : دیجیتال - POD

معرفی کتاب گرگ باران دیده اثر سارا رایگان

آدمیزاد وقتی دلیل یه کار رو می‌دونه راحت‌تر با اون کنار می‌آد، اما وای از اون روزی که ندونه چرا. مدام از خودش می‌پرسه دلیل این اتفاق چی بوده؟ کدوم کارم باعث همچین نتیجه‌ای شده؟
می‌خوام دلیلش رو ندونی تا توی گذشته زندگی کنی و روزی هزار بار از خودت بپرسی چرا؟
" گرگ باران‌دیده " اولین کار خانم سارا رایگان است که از نشر شقایق به چاپ رسیده است.
داستان با بازگشت جوانی به نام آلفا از لندن آغاز می‌شود. آلفا که تمام وجودش با کینه از بهزادی که داغ عزیزانش را بر دلش نشانده است، عجین شده، با هدف انتقام پا در خانه‌ی بهزاد می‌گذارد و چه وسیله‌ای بهتر از دخترانش برای انتقام گرفتن از یک پدر؟
از همان ابتدای داستان متوجه خواهید شد که باید خود را برای رو به رو شدن با پیچیدگی روابط شخصیت‌ها آماده کنید. روابطی که بی‌شک تا یک سوم انتهایی داستان ذهن شما را درگیر می‌کند. کتاب پر است از آدم‌های خاکستری که با وجود خطاهایی که در گذشته داشته‌اند، با یک تصمیم درست در لحظات حساس می‌توانند خود را در قلب شما جا کنند. تعلیق بالای کتاب و روانی قلم نویسنده، جدا شدن از کتاب را به شدت سخت می‌کند. نویسنده در کتاب به بیان مسائلی چون خیانت و جدایی والدین و تاثیر آن بر زندگی کودکان، همچنین اثرات پنهان کاری و دروغ در خانواده پرداخته است.

(برگرفته از متن ناشر)

کتاب گرگ باران دیده

دسته بندی های کتاب گرگ باران دیده
قسمت هایی از کتاب گرگ باران دیده (لذت متن)
هیما مات زده بلند شد و به سمت در خروجی رفت. حتی قطره ای اشک به چشمانش ندوید. کفش های اسپرتش را بدون بستن بندش پوشید. به محض باز کردن در بزرگ و چوبی، باد مثل لشگر آماده نبرد به سمتش هجوم آورد. لرز به دندان هایش افتاد، اما هیچ چیز نمی توانست متوقفش کند. باید می رفت. مهم نبود به کجا، فقط باید می رفت. هوا تاریک بود و آسمان سورمه ای رنگ بر روی درختان بی شاخ و برگ سایه انداخته بود. چرا این پاییز چند ساله تمام نمی شد؟ چندین بار سکندری خورد. افتاد، خیس و گلی شد، اما باز به رفتن ادامه داد. باید می رفت، اگر می ماند می مرد! پاییز یعنی اولین فصل عاشقی هایش... پاییز یعنی اولین فصل محرمیت شان... پاییز یعنی زیر چتر دو نفره قدم زدن... پاییز یعنی رفتنش... پاییز یعنی نبودنش... هر آدمی توی زندگی اش یک مترادف پیدا می کند و مترادف هیرسا برای او «پاییز» بود که همیشه در یادش با این تعریف از او یاد می کرد.