1. خانه
  2. /
  3. کتاب قطار سوت کشید

کتاب قطار سوت کشید

3.6 از 1 رأی

کتاب قطار سوت کشید

Il treno ha fischiato e altre novelle
٪15
30000
25500
معرفی کتاب قطار سوت کشید
در میان شاهکارهای ادبیات ایتالیا، داستان کوتاه «قطار سوت کشید» (Il treno ha fischiato) اثر لوئیجی پیراندلو، نویسنده‌ی برجسته و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل، چون نگینی درخشان خودنمایی می‌کند. این داستان، ما را به ژرفای روان شخصیتی به نام بلوکا (Belluca) می‌برد؛ کارمند حسابداری که ظاهر آرام، صبور و منظمش، تلاطمی درونی و فشاری خردکننده را پنهان می‌دارد. بلوکا در گرداب ملال‌آور و طاقت‌فرسای کار روزمره گرفتار آمده، جایی که نه تنها باید نگاه‌های تحقیرآمیز و نیشخندهای همکارانش را تاب آورد، بلکه بار سنگین مسئولیت مالی خانواده‌ای پرجمعیت و رنج‌دیده را نیز به تنهایی بر دوش می‌کشد؛ همسر، مادرزن و خواهرزنی نابینا، و دو دختر بیوه با هفت کودکی که چشم امیدشان به دستان اوست. این فشار مضاعف، او را وامی‌دارد تا حتی پاسی از شب را نیز به کار اضافی بگذراند، در چرخه‌ی تکراری و بی‌رحمی که گویی راه گریزی از آن نیست.
اما در سکوت یک شب، هنگامی که خستگی مفرط خواب را از چشمان بلوکا ربوده است، صدایی معمولی اما تا آن لحظه ناشنیده، سکوت را می‌شکند: سوت قطاری از دوردست به گوش می‌رسد. این صدای ساده، همچون جرقه‌ای در تاریکی، لحظه‌ی مکاشفه‌ای عمیق را برای بلوکا رقم می‌زند. سوت قطار، ناگهان پرده‌ها را کنار زده و به او یادآور می‌شود که فراسوی دیوارهای تنگ این زندگی ملال‌آور و محدود، دنیایی پهناور، سرشار از امکان‌های ناشناخته، آزادی و ماجرا وجود دارد. این آوای گریز، نمادی می‌شود از سفری که می‌توان رفت، زندگی دیگری که می‌توان داشت، حتی اگر تنها در پهنه‌ی خیال باشد.
در ژرفای این داستان، همان‌طور که راوی آگاه به زندگی بلوکا (اغلب همسایه‌اش) برایمان آشکار می‌سازد، جنونی در کار نیست. آنچه رخ داده، فوران آتشفشانی است که فشار طاقت‌فرسای زندگی و یکنواختی کشنده، سال‌ها در سینه‌ی بلوکا فرو نشانده بود. سوت قطار، تنها دریچه‌ای به سوی رهایی بود؛ گریزگاهی ذهنی که به او اجازه می‌داد تا با بال‌های تخیل، لحظاتی از بند واقعیت تلخ و زندان روزمرگی‌اش بگریزد و نفسی تازه کند. این «دیوانگی» ظاهری، در حقیقت، بیداری روح و طغیانی است علیه شرایط غیرانسانی که هویت و فردیت او را تا مرز نابودی کشانده بود.
این داستان نمادین، بازتابی است از دغدغه‌های همیشگی پیراندلو: فشار خردکننده‌ی زندگی مدرن، حس بیگانگی انسان با خود و دنیای پیرامونش، شکاف عمیق میان «نقاب» اجتماعی که بر چهره می‌زنیم و «واقعیت» پنهان در درونمان، و قدرت شگفت‌انگیز و رهایی‌بخش تخیل به مثابه پناهگاهی در برابر سختی‌ها. پیراندلو به زیبایی نشان می‌دهد که چگونه جامعه با معیارهای سطحی خود، هر آنچه را که از چارچوب‌های تعریف‌شده‌اش فراتر رود، به سادگی با برچسب «دیوانگی» طرد می‌کند.
در واقع، پیراندلو در این اثر و سایر داستان‌های مجموعه‌ای چون "Il treno ha fischiato e altre novelle" (که با ویرایش دوناتلا کارنوالی منتشر شده)، با چیره‌دستی به واکاوی پیچیدگی‌های روان انسان و تناقضات جامعه‌ی معاصر می‌پردازد. او با بهره‌گیری از تکنیک‌های نوین روایی و سبکی نافذ، بحران‌های هویتی، روابط انسانی و تأثیرات دنیای مدرن بر فردیت را به تصویر می‌کشد و خواننده را به تأملی عمیق درباره‌ی موقعیت انسان در جهان پر تضاد امروز فرامی‌خواند. آثار او، از جمله همین داستان کوتاه تأثیرگذار، دعوتی است به سفری در هزارتوی روان آدمی و جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم.
درباره لوئیجی پیراندلو
درباره لوئیجی پیراندلو
لویجی پیراندلو، زاده ی ۲۸ ژوئن ۱۸۶۷ و درگذشته ی ۱۰ دسامبر ۱۹۳۶، نمایشنامه نویس و رمان نویس ایتالیایی بود که در سال ۱۹۳۴ برنده ی جایزه ی نوبل ادبیات شد. داستان های کوتاه او نیز شهرت زیادی دارد.لویجی پیراندلو در سیسیل متولد شد. پدر او بازرگان گوگرد بود و انتظار داشت که پسرش هم همان شغل را انتخاب کند. اما لوییجی در تحصیلاتش موفق بود و توانست در رشته ی ادبیات ادامه ی تحصیل دهد. او در سال ۱۸۸۷ وارد دانشگاه رم شد و بعد از آن برای تحصیل به بن رفت و آن جا تز دکترای خود را درباره ی گویش بومی سیسیلی تکمیل کرد.پیراندلو در نخستین کوشش خلاقش مراثی رم گوته را ترجمه کرد و بعد از ملاقاتش با کاپوانا، نویسنده سیسیلی، همه توجهش را بر ادبیات داستانی ناتورالیستی متمرکز کرد. او در سال ۱۸۹۳، نخستین رمان خود، مطرود را نوشت .وی مدت ها استاد سبک شناسی دانشگاه رم بود. وی تا بعد از جنگ جهانی اول در کارش ناشناخته بود. تا اینکه نمایشنامه ای از او با نام «شش کاراکتر در جستجوی یک نویسنده» شهرتی ناگهانی برایش آورد.
اولین نفری باشید که نظر خود را درباره "کتاب قطار سوت کشید" ثبت می‌کند