کتاب آوانگارد

رمان «آوانگارد» نوشته‌ی سروناز روحی (با نام مستعار خورشید.ر) داستانی بلند با محوریت زندگی دختری به نام کرانه است. کرانه بعد از حادثه‌ای که منجر به آسیب دیدن خواهرش کیمیا می‌شود، از خانواده‌اش طرد می‌شود و برای ادامه‌ی زندگی به خانه‌ی پدربزرگش نقل مکان می‌کند. اتفاق اصلی داستان آغازگر تحولی است که کرانه را وادار به بازنگری در گذشته و جست‌وجوی معنای تازه‌ای برای زندگی‌اش می‌کند. در طول داستان، کرانه با احساس گناه، طردشدگی، و فشارهای روحی ناشی از تنهایی روبه‌رو است. او تلاش می‌کند در محیط جدید استقلال پیدا کند و جایگاه خود را به عنوان زنی جوان و مسئول در جامعه بازتعریف کند. نویسنده، در کنار روایت تجربه‌های شخصی کرانه، به برخی مسائل اجتماعی مانند روابط خانوادگی، نقش زنان در خانواده، و آسیب‌های روانی ناشی از انزوای عاطفی اشاره می‌کند، بدون آنکه داستان را از مسیر روایت فردی کرانه دور کند. یکی از خطوط فرعی داستان به رابطه‌ی کرانه با پزشکی به نام دکتر صولت می‌پردازد. این ارتباط ابتدا به‌عنوان جلسات هفتگی درمانی معرفی می‌شود اما به‌مرور ابعاد احساسی پیدا می‌کند. رابطه‌ی آن‌ها گرچه به‌طور کامل عاشقانه معرفی نمی‌شود، اما به‌عنوان بخشی از مسیر بلوغ فکری و عاطفی کرانه عمل می‌کند. داستان به تدریج از تقابل کرانه با گذشته به کشف لایه‌های پنهان‌تر شخصیت او می‌رسد.
رمان «آوانگارد» با روایتی خطی و زبانی ساده، بیشتر بر احساسات درونی و درگیری‌های ذهنی کرانه تمرکز دارد. فضای داستان رئالیستی نیست، اما از فانتزی هم فاصله دارد؛ شخصیت‌ها و اتفاقات صرفا ساخته‌ی ذهن نویسنده‌اند و مشابهتی با واقعیت ندارند. تمرکز اصلی کتاب بر رشد تدریجی شخصیت زن در مواجهه با رنج، تنهایی، و جست‌وجوی معناست؛ و حضور شخصیت‌هایی مثل پدربزرگ و دکتر صولت به پیشبرد این فرآیند کمک می‌کنند.