کتاب سفر به دوزخ

Travel to Hell
مجموعه ی بیست داستان
کد کتاب : 10334
مترجم :
شابک : 9786009394005
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 232
سال انتشار شمسی : 1393
سال انتشار میلادی : 2014
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

معرفی کتاب سفر به دوزخ اثر دینو بوتزاتی

"سفر به دوزخ" مجموعه ی بیست داستان به قلم "دینو بوتزاتی" است که در آن همزمان در ردای نویسنده، فیلسوف و نقاش ظاهر می شود. او نقاش ویژگی های اخلاقی، جسمی و روحی قهرمانان خود و همچنین فیلسوفی عمیق و تلخ نگر است که قلم او چیزی جز تلخی حقیقت را به کام خواننده نمی چشاند. در نوشتار "دینو بوتزاتی"، موضوعات مهم زندگی بشر، به ویژه مسائل اجتماعی و بیش از همه موضوع مرگ و زندگی، در قالب تخیل و طنز در می آید، و واقعیت و خیال گاهی آنقدر به هم نزدیک هستند که تشخیص این دو از یکدیگر تقریبا غیرممکن است. "دینو بوتزاتی"، نویسنده ی مشهور ایتالیایی (1902-1972)، که اکنون مجموعه ی بیست داستان با عنوان "سفر به دوزخ" از وی در اختیار خوانندگان قرار گرفته است، پیش از این با دو اثر "بیابان تاتارها" و "تصویر بزرگ"، در بین خوانندگان فارسی زبان شناخته شده است.
راز شهرت او در دو چیز نهفته است: اول، ایده های منحصر به فرد او، که در سیل افکار ذهنی اش با طنز خاص ایتالیایی او بیان می شود و دوم، اختصار حیرت انگیز داستان های او که گاهی اوقات باعث می شود انسان تعجب کند که چگونه یک موضوعی این چنین ضروری، می تواند در صد و پنجاه سطر گنجانده شود.
قهرمانان "دینو بوتزاتی" همه یک زخم پنهان و درونی و همچنین بوی ناخوشایند دغدغه ها، گناه، حرص و طمع، خشم و بی رحمی را حمل می کنند؛ ویژگی هایی که همه ی ما با آن آشنا هستیم، بدون اینکه بخواهیم به وجود آنها در درون خود اعتراف کنیم.

کتاب سفر به دوزخ

دینو بوتزاتی
دینو بوتزاتی تراورسو، زاده ی 14 اکتبر 1906 و درگذشته ی 28 ژانویه ی 1972، نویسنده ی داستان کوتاه، نقاش، شاعر، روزنامه نگار و رمان نویس ایتالیایی بود. او در ویلای آبا و اجدادی خانواده ی خود در سن پیگرینو به دنیا آمد و دومین فرزند از چهار بچه ی پدر و مادرش بود. بوتزاتی در سال 1924 در دانشکده ی حقوق دانشگاه میلان، محل کار سابق پدرش، ثبت نام کرد. او همزمان با تحصیل در رشته ی حقوق، در سن 22سالگی در روزنامه ی کورییره دلا سرا استخدام شد و تا پایان زندگی اش در این روزنامه فعالیت داشت. بار ها به این نک...
قسمت هایی از کتاب سفر به دوزخ (لذت متن)
«لوچو پره دونتزانی»، چهل و شش ساله، نقاش و از مدت ها پیش در خانهٔ ییلاقی اش واقع در ویمرکاته عزلت گزیده بود، یک روز صبح از خواندن خبری در روزنامه ای که همه روزه دریافت می کرد، هاج و واج ماند، چون در صفحهٔ سوم روزنامه، طرف راست و پایین صفحه، عنوان درشتی را که چهار ستون را به خود اختصاص داده بود به شرح زیر خواند: دنیای هنر ایتالیا عزادار شد پره دونتزانی نقاش بدرود زندگی گفت پایین این نوشته، یادداشت کوچکی با حروف کوچک تر آمده بود: ویمرکاته، ۲۱ فوریه، دو روز پیش لوچو پره دونتزانی نقاش، در پی بیماری کوتاهی که پزشکان در مداوای آن عاجز مانده بودند، دار فانی را وداع گفت. متوفی وصیت کرده است آگهی مربوط به درگذشتش دوروز پس از پایان مراسم خاکسپاری منتشر شود. به دنبال این اعلامیه، مقاله ای حاوی مرثیه ای تحسین آمیز، سرشار از تعریف و تمجید که حدود یک ستون از روزنامه را اشغال می کرد، به قلم «استفانی» منتقد بزرگ هنری چاپ شده بود. حتا عکسی هم از او که مربوط به حدود بیست سال پیش بود، کنار این مقاله دیده می شد. پره دونتزانی که از شدت تعجب باورش نمی شد آن چه می دید حقیقت داشته باشد، با هیجانی تب آلوده مقاله را خواند، و با این که در خواندن شتاب داشت، در یک چشم به هم زدن، این جا و آن جا، متوجه جمله های کوتاه زهرآگینی شد که با حیله گری انکارناپذیری میان صفات تمجیدآمیز، در مقاله گنجانده شده بود. پره دونتزانی به محض این که نفسش جا آمد، فریاد زد: "ماتیلده! ماتیلده!" همسرش از اتاق مجاور جواب داد: "چه خبر است؟" نقاش التماس کنان گفت: "بیا، زود بیا این جا، ماتیلده!" ـ کمی صبر کن، دارم اطو می کشم! ـ به تو می گویم زود بیا!