کتاب بدون ترس

Sin miedo
روشی اثبات شده برای غلبه بر اضطراب،وسواس،خودبیمارانگاری و هرگونه ترس غیر منطقی
کد کتاب : 104843
مترجم :
شابک : 978-6001185205
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 288
سال انتشار شمسی : 1401
سال انتشار میلادی : 2021
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 1
زودترین زمان ارسال : 18 اردیبهشت

معرفی کتاب بدون ترس اثر رافائل سانتاندرو

"بدون ترس"، آخرین شاهکار از دکتر "رافائل سانتاندرو" و ادامه‌ای تکمیلی به سری کتاب‌های موفق او شامل "هنر تلخ نکردن زندگی" و "هیچ‌چیز آن‌قدرها هم وحشتناک نیست" می‌باشد. این کتاب به مخاطبان کمک می‌کند تا با ترس‌های خود در تمام ابعاد زندگی کنار بیایند و عمیق‌ترین انگیزه‌های پنهانی احساس ترس و نحوه صحیح مقابله با آن را درک کنند.

رافائل سانتاندرو در این اثر نه تنها تحلیلی کامل از فرآیند‌های روانی مرتبط با اضطراب، وسواس، افسردگی، درد روانی و مسائل مشابه ارائه می‌دهد، بلکه به مخاطبان می‌آموزد که چگونه بدون نیاز به مصرف داروها، این مشکلات را پیشگیری و مدیریت کنند. وی با اصرار ابراز می‌کند که این مسائل از نوعی بیماری‌های ذهنی نیستند، بلکه نتیجۀ تفکرات و رفتارهای آدمیان و نیاز به بهبودی و تغییر در رفتارهای شخصی می‌باشند.

"بدون ترس" به مخاطبان نه تنها ابزارها و راهکارهای عملی برای مقابله با ترس‌های خود ارائه می‌دهد، بلکه تلنگری می‌زند که هر کسی می‌تواند با پیروی از راهنمایی‌ها و تمرین‌های این کتاب، زندگی بهتری را تجربه کند. دکتر سانتاندرو تأکید دارد که این دانش باید به سود خود و دیگران بهره‌وری شود و از این اطلاعات بی‌نهایت برای بهبود کیفیت زندگی استفاده شود. او به مخاطبان پیشنهاد می‌دهد که مانند یک زنجیره بزرگ از افراد متصل به یکدیگر، با ارتباطات عشق‌آمیز و روشنفکرانه، به همدیگر متصل شوند. در نهایت، او شما را تشویق می‌کند که ذهن خود را تغییر دهید و به دنبال معرفی به واقعیت و ماهیت حقیقی خودتان بگردید، تا در نهایت به یک وضعیت از ذاتی بی‌نهایت نزدیک شوید و زندگی‌تان را به شکل کامل‌تری تجربه کنید.

کتاب بدون ترس

قسمت هایی از کتاب بدون ترس (لذت متن)
ماریا خوزه زنی پنجاه ساله، زیبا، فوق العاده مهربان و شاد است. او موهای قهوه ای روشنی دارد که مواج تا زیر شانه هایش می افتد. ماریا در آلیکانته زندگی می کند و عاشق قدم زدن با حیوان خانگی اش در ساحل است. این بانوی زیبا دو بار ازدواج کرده و کارمند دولت است. یادم می آید روز اولی که برای مشاوره به کلینیک آمد، وقتی داشت از مشکل اضطرابش، که 25 سال بود شکنجه اش می داد! برایم می گفت. مدام شوخی می کرد. اضطراب تا اعماق وجودش رخنه کرده بود، اما بااین حال، او نمی توانست از بروز شادی طبیعی خود جلوگیری کند. ماریا هر روز با حملات اضطرابی بسیار شدیدی دست به گریبان بود و بدتر از آن، به دلیل توصیه بد پزشک، او در چنگال داروهای ضد اضطراب گرفتار شده بود، داروهایی که نه تنها هیچ کمکی به او نکرده بودند، به اضطراب، سردرگمی و گه گاهی ترس شدید او، که از مصرف بیش ازحد داروها سرچشمه می گرفت، دامن زده بودند. او روزی شش یا هفت قرص آرام بخش مصرف می کرد، با این وجود، اضطرابش سال به سال بیشتر می شد. ماریا، اکنون که بهبودی کامل یافته است، حال و روز آن روزهایش را این گونه توصیف می کند: بین اختلال اضطراب و اعتیاد به قرص، ذهن من کاملا گیر افتاده بود. اعتیاد باعث افزایش پریشان حالی من می شد؛ زیرا یک ساعت قبل از مصرف هر قرص، دلشوره و تشویش به سراغم می آمد. منظورم این است که حملات پانیک به سراغم می آمد و علاوه برآن، به خاطر آن قرص های منزجرکننده عصبی تر شده بودم. ماریا خوزه در حملات اضطراب خود، تپش های شدیدی را احساس می کرد، گویی قلبش می خواهد از سینه بیرون بپرد و به دنبال آن سرگیجه بی رحمی به او دست می داد که تقریبا از پا درش می آورد، تا جایی که احساس وحشتناکی از نزدیکی به مرگ را تجربه می کرد.