کتاب اسب چوبی

Wooden Horse
کد کتاب : 105862
شابک : 978-6220404330
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 328
سال انتشار شمسی : 1402
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 13 اردیبهشت

معرفی کتاب اسب چوبی اثر الهام فلاح

رمان الهام فلاح درباره کسانی است که با وجود همه تلاش و کوششی که برای بهبود زندگی و روابط‌شان دارند، موفق نمی‌شوند حتی یک‌قدم در این‌راه پیش بروند. داستان این‌کتاب درباره زنانی است که عشقی در دل دارند اما از مطرح‌کردنش می‌ترسند و با زنجیری بسته و محدود شده‌اند که زنان دیگر آن را بافته‌اند. اسب چوبی روایت کسانی است که با همۀ تقلاهای بسیارشان حتی یک قدم در مسیر زندگی پیش نمی‎روند. روایت داستان با ورشکستگی و جرم اقتصادی کلان مردی شروع می‎شود که آتش آن دامن شخصیت اصلی داستان، یعنی همسرش و همۀ آدم‎های زندگی‎اش را می‌گیرد.

این فروپاشی کلان مالی آتش جدال را میان دو نسل برمی‌افروزد؛ شخصیت زن داستان که حالا خود صاحب فرزند و زندگی مستقلی است و مادرش، دو نسلی که بر سر تن دادن به سنت‎های زنانه و جهان ترسیم‌شده از سوی جامعۀ ایرانی در حال جدال هستند. جدالی که مادر رغم می‌زند، زنی که یکه‌تاز میدان است و تا پیش از این ویرانی دختر، همواره کنترلگر دنیای زنانۀ او بوده.
اسب چوبی روایت همه زنانی‎ست که عشقی در دل و لبی فروبسته دارند؛ زنانی که در سر سودای دویدن در پهنۀ دشت دارند و پایشان بسته به زنجیر است، زنجیری که هم‎جنسانشان به هم بافته‌اند.

کتاب اسب چوبی

الهام فلاح
الهام فلاح در بهار سال 1362 متولد شد. اصالتا گیلانی است، اما کودکی اش را در بوشهر و گرما و خرماپزان سپری کرده است.او دانش آموخته ی رشته ی مهندسی کامپیوتر است. در سال 1390 اولین کتابش با عنوان زمستان با طعم آلبالو توسط نشر ققنوس به چاپ رسید. در سال 1393 دو کتاب دیگر با نام های سامار، توسط نشر ققنوس و مجموعه داستان کشور چهاردهم، توسط نشر نگاه به قلم او انتشار یافت. خونمردگی آخرین اثر اوست که توسط نشر چشمه به چاپ می رسد.داستان زال و رودابه اولین تجربه داستان نویسی او برای نوجوانان است.
قسمت هایی از کتاب اسب چوبی (لذت متن)
آدم ها دوست دارند از تو چیزهایی ببینند، چیزهایی هم برایشان تعریف کنی، بلاهایی که به سرت آمده، اتفاقاتی که از سر گذرانده ای، خوش شانسی ها و بدبیاری هایت را، تا بتوانند درباره تو حرف بزنند. نظر بدهند. قضاوتت کنند و فکر کنند اگر جای تو بودند چه راهی پیش می گرفتند. این آرامشان می کند. باعث می شود به تو نزدیک شوند. خودشان را دوستت بدانند. رابطه ها شکل بگیرند و بعد حتی حرف هایی بزنند که دلت را می شکند. برای هیچ کس مهم نیست در تمام ماجراهایی که از تو می دانند چقدر نقش داشته ای، اصلا اراده تو دخیل بوده یا نه! برایشان مهم نیست اساسا چرا درباره آن چیزها احساس غم می کنی یا شادی. آدم ها دوست دارند آن طور که دلشان می خواهد تو را بشناسند. نه آن طور که واقعا هستی. پس چرا نباید درست همان چیزی را که می خواهند دودستی به شان بدهی تا دست از سرت بردارند؟