کتاب مبانی نظری بیداری اسلامی

Bidariye Islami
با تأکید بر اندیشه های حضرت آیت الله العظمی سید علی خامنه ای(مدّظلّه العالی) رهبر معظّم انقلاب اسلامی
کد کتاب : 114878
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 230
زودترین زمان ارسال : ---
بتول یوسفی
بتول يوسفي نویسنده ی ایرانی متولد سال 1362 ، مدرک دکتری علوم سیاسی خود را از پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مهر ۱۳۹۵ دریافت کرده است. او دارای مدرک کارشناسی ارشد علوم سیاسی گرایش اندیشه سیاسی در اسلام از دانشگاه علوم وتحقیقات تهران در سال ۱۳۸۹ نیز می باشد.
قسمت هایی از کتاب مبانی نظری بیداری اسلامی (لذت متن)
گروهی از محقّقین، نمودار تاریخی رشد و انحطاط تمدّن اسلامی را چنین ترسیم می کنند: «تمدّن اسلامی از قرن اوّل تا قرن پنجم قمری رو به ترقّی گذاشت، سپس رفته رفته تنزّل کرد و با حمله ی مغول به حضیض مرگباری درافتاد و آثار عمده ی عظمت سیاسی و فرهنگی آن یکسره ویران شد؛ با این همه، این تمدّن از میان نرفت و بار دیگر اوج گرفت. در مرحله ی دوّم ترقّی که از آخرین دهه ی قرن هفتم تا پایان قرن یازدهم ادامه یافته در سرزمین اسلام امپراتوری از بزرگترین امپراتوری‏های جهان، یعنی امپراتوری ایران، عثمانی و هند استقرار یافت. این مرحله از اعتلا بار دیگر از آغاز قرن دوازدهم تا اواسط قرن سیزدهم رو به افول گذاشت و اینک تقریبا در همه ی سرزمینهای اسلامی، نشانه‏هایی از سوّمین موج(بیداری اسلامی) به چشم می خورد.» «فاتحان جنگ بین الملل اوّل و دوّم که عمدتا چند کشور اروپایی و امریکا بودند، اینها برای این منطقه ی مهم خاورمیانه یک سیاست تثبیت شده ای داشتند؛ چون این منطقه، هم از لحاظ موقعیّت سوق الجیشی مهم است، منطقه ی اتصال آسیا و اروپا و افریقاست، هم یکی از بزرگترین انبارهای نفت عالم است - که نفت، شریان حیاتی همه ی قدرتهای صنعتی است که بر دنیا مسلّطند- هم از لحاظ ملّتها، اینجا دارای ملّتهای کهن، ریشه دار و با سوابق تاریخی است؛ لذا برای این منطقه یک سیاستی را اتّخاذ کردند. آن سیاست عبارت بود از این که در این منطقه باید کشورهایی، واحدهای سیاسی ای وجود داشته باشند که این خصوصیّات را داشته باشند: اوّلا ضعیف باشند؛ ثانیا با یکدیگر دشمن باشند، مخالف باشند، با هم کنار نیایند، نتوانند اتّحاد بکنند- لذا دیدید سیاست تقویت ناسیونالیسم عربی، ناسیونالیسم ترکی، ناسیونالیسم ایرانی در طول سالهای متمادی دنبال شد- ثالثا حکّامشان از لحاظ سیاسی، دست نشانده باشند، مطیع باشند، زیر بار قدرتهای غربی بروند، حرف گوش کن باشند؛ رابعا از لحاظ اقتصادی مصرف کننده باشند؛ یعنی نفتی را که تقریبا مفت از چنگ اینها خارج می کنند، پول همان نفت را باز خرج واردات کنند، خرج مصرف کنند تا کارخانه های غربی رونق بگیرد؛ خامسا از لحاظ علمی عقب افتاده باشند، اجازه ی پیشرفت علمی به آنها داده نشود. . . ملّتهای این منطقه، از لحاظ فرهنگی، مقلّد محض اروپایی ها باشند؛ از لحاظ نظامی، ذلیل و آسیب پذیر و ضعیف باشند؛ از لحاظ اخلاقی، فاسد باشند، دچار انحطاط‏‏های گوناگون اخلاقی باشند؛ از لحاظ مذهبی هم کاملا سطحی و قانع به مذهب فردی و احیانا مذهب تشریفاتی باشند.»