عراق کشور دجله بود و بغداد شهر دجله. دجله مثل ماری از بالا تا پایین شهر خزیده بود؛ مثل پیچک روی دیوار؛ مثل زنجیر نازک گردنبندی که روی گردن دوشیزه جوانی پیچیده و زیباترش کرده بود.
... یاد حرف آدمهایی افتادم که در زمان صدام و با هزار شرط و مکافات راهی زیارت کربلا شده بودند. بغداد نقطه حساس سفر بود. گلی بود که جلاد توی مشتش داشت و نمیخواست چشم ایرانی جماعت به آن بیفتد. تمام مسیری که اتوبوسهای زائران ایرانی از بغداد گذر میکرد، پرده ها باید کشیده بود و سرک کشیدن و دزدکی نگاه کردن به عروس صدام گناهی بود نابخشودنی. من اما حالا بعد از بیست و اندی سال خیره خیره به رخ این عروس زل زده بودم.
(برگرفته از متن ناشر)
                            کتاب جذابیه، در مورد هر مکانی صحبت شده توضیح مختصری هم در موردش داده
سفرنامه ای در باب سفر به عراق در ایام اربعین و بررسی دیدنهای عراق