کتاب اطلس قاره های مه آلود

Puslu Kıtalar Atlası
کد کتاب : 12501
مترجم :
شابک : 978-6008883098
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 212
سال انتشار شمسی : 1400
سال انتشار میلادی : 1995
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

برنده جایزه اردال اوز ۲۰۰۹

معرفی کتاب اطلس قاره های مه آلود اثر احسان اوکتای آنار

"اطلس قاره های مه آلود" کتابی است به قلم "احسان اوکتای آنار" که "بهناز پوری" آن را ترجمه نموده و نشر ستاک آن را در دویست و دوازده صفحه به انتشار رسانده است. این اثر که موفق شده جایزه ی اردال اوز را در سال ۲۰۰۹ از آن خود کند، تا کنون به بیش از بیست زبان زنده ی دنیا بازگردانی شده است و داستانی خیالی را در استانبول قدیم پی می گیرد. "احسان اوکتای آنار" با آفرینش شخصیت هایی غیرمعمول و عجیب، قصه هایی را در دل قصه های دیگر ایجاد می کند و در تمام این داستان ها، با ظرافت و دقتی مثال زدنی به توصیف رویدادها می پردازد.
"احسان اوکتای آنار" ما را با استانبول یا قسطنطنیه در دوره ی امپراتوری عثمانی آشنا می کند. یکی از شخصیت های داستان "اطلس قاره های مه آلود"، "اوزون احسان افندی" نام دارد که همچون دکارت به فلسفه ی "می اندیشم پس هستم" معتقد است؛ اما او اعتقاد عجیب دیگری نیز دارد و آن این است که بودن باقی افراد هم منوط به بودن اوست و معتقد است بقیه تنها در ذهن او وجود دارند! هر داستان کتاب به خودی خود بسیار جالب و شگفت انگیز است و وقتی در یک خط داستانی بزرگ تر قرار می گیرد بسیار خیره کننده تر جلوه می کند! از مواردی که خواننده باید به آن توجه کند، داستان های افسانه ای است که بین قصه های اصلی گفته می شود و ممکن است مخاطب خیال کند که نقشی در روند داستان ندارد؛ اما در واقع این افسانه ها هم بخشی از داستان هستند و آماده اند تا با تاثیرات خود بر خط داستانی "اطلس قاره های مه آلود" خواننده را غافلگیر کنند!

کتاب اطلس قاره های مه آلود

قسمت هایی از کتاب اطلس قاره های مه آلود (لذت متن)
چنین آورده اند که، دزدی، مدت ها قبل از اینکه بغداد بخشی از خاک عجم شود، در آن شهر زندگی می کرد. قفلی نبود که باز نکند، خانه ای نبود که نتواند غارت کند و قصری نبود که از آن دزدی نکند. سرمه را از چشم، چهارپایه را از زیر ماتحت، گوشواره را از گوش و انگشتر را از انگشت می دزدید. به این ترتیب در کمال راحتی و صفا به زندگی ادامه می داد. پاشای شهر هر چقدر هم که شهر را پر از خادمان می کرد، باز هم دزد موفق بود مردم برای شکایت به در خانه پاشا می آمدند و گریه و زاری سر می دادند. کار پاشا سخت بود؛ زیرا این دزد بغدادی، به معنای واقعی کلمه استاد تغییر چهره بود. این کار نه تنها کمک می کرد که گیر نیافتد، بلکه باعث موفقیت در شغلش هم بود. با تغییر چهره، تبدیل به صاحب خانه ای می شد که می خواست از آن دزدی کند. به راحتی وارد خانه می شد و از خدمتکارها می خواست تمام طلاهای موجود در خانه را بیاورند و بعد از آن ها می خواست قهوه ای کم شیرین برایش بیاورند. در این فرصت چیزهایی می خورد و با کیسه طلا به راحتی از خانه خارج و ناپدید می شد. پسر پاشا عاشق زنی بیوه شده بود. اما به جای زن بیوه، دزد بغداد را در کیسه کرده بود و به حرمسرا بوده بود. از زنان حرم خواسته بود تا او را حمام کنند و برای شب آماده کنند. اما…