کتاب ملکان عذاب

Kings Of Doom
کد کتاب : 12323
شابک : 978-6003675322
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 320
سال انتشار شمسی : 1402
سال انتشار میلادی : 2013
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 3
زودترین زمان ارسال : 5 اردیبهشت

ملکان عذاب
Doom Malak
کد کتاب : 13213
شابک : 978-6007289136
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 384
سال انتشار شمسی : 1397
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 4
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب ملکان عذاب اثر ابوتراب خسروی

بی شک ابوتراب خسروی یکی از نویسندگانی است که سعی در واگویه کردن، اتفاقات تاریخی دارد. استاد ترسیم روایت های موازی و پیچیده، طوری که با خلاقیت و چیره دستی، شخصیت ها، زمان و گذرش را در هم ادغام کرده تا خواننده به ملال گذر زمان، کمتر پی ببرد. نویسنده به وسیله ایجاد و ساخت سه روایت موازی سعی دارد تا بتواند، به وسیله ایجاد قدرت تعلیق و روایت های که مثل بافه ای درهم تنیده شده، برای مخاطب هیچ راه گریزی برای رویایی با این تاریخ بجا نگذارد تا خطوط موازی سوژه داستان، در به عین لفافه بردن شخصیت های اصلی و تیپیکال و رو کردن همین شخصیت ها، در طول این سه روایت، بدون اینکه لطمه ای به ساختار کلی رمان و اندام واره ای درون متنی و بیرون متنی آن وارد شود. ملکان عذاب، بعد از رمان اسفار کاتبان و رود راوی سومین رمان برجسته از این نویسنده شیرازی است، رمانی که آغاز آن شخصیت پردازی خوب نویسنده شروع می شود نویسنده با روایت زکریا در دوران کودکی آغاز می کند و بعد مخاطب را با روایت های گوناگون مواجه می کند، روایتی از ارباب رعیتی، روایتی از تاریخ، از تاریخ 28 مرداد، از زنی که مردهای زیادی یا به عبارتی دیگر، خان های زیادی در زندگی او سرک می کشند، ایجاد خرده روایت های درهم تنیده، ایجاد روایت زکریا و هم زمان با همین روایت، روایت پسر زکریا و عشق هولناکی که می خواهد او را به ورطه نابودی بکشاند، روایتی از ژاندارمی که پدر اصلی زکریا محسوب می شود، روایت خود زکریا در مورد پدر و همچنین روایت پسر زکریا در مورد زکریا، روایتی نسل در نسل از پدران تا پسران، روایت های خوش ساخت، موازی و درهم تنیده، روایتی از قتل سرهنگ سلیمی و ایجاد و ایجاد تحقق بخشیدن به معنا و ایجاد ابهام های هنری که در لایه لایه رمان وجود دارد. «ملکان عذاب» در نگاه اول رمانی تاریخی از چند نسل است که روایت می شود، ولی از زیر لایه متن درمی یابیم که شاید قصد نویسنده این نبوده و او به دنبال طرح سوالی بزرگ تر در ذهن مخاطب است.
ایجاد طرح یا پرسشی در باب هستی شناسی و همچنین ایجاد شک هایی فلسفی، برای راویان در طول روایت و بسط دادن همین بحث های هستی شناختی در روایت های از گذشته راویان و ایجاد بینامتنیت یعنی شکل گیری معنایی در متن روایت، توسط روایت های دیگر، ایجاد دگردیسی متنی و اینکه روایت اصلی متن در میان روایت های دیگر متن که آن ها هم در خود، روایت های دیگری دارند، شکل می گیرد و می تواند از بافت معنایی خاستگاه هر متن یا روایت چیزی کاملا جدا از مابقی روایت ها و روایتی تنیده در اندام واره روایت کلی متن باشد. در ساختار و بینا متنی ملکان عذاب بینا متینت جدا از متن وجود ندارد و این چفت وبست و درهم تنیده شدن تا جایی که پیش می رود که متن اصلی، با خرده روایت تنیده در متن اصلی، یک هویت واحد را شکل می دهند، ملکان عذاب، به دور از هر دلالت گری مشخص و یگانه یا به تعبیر دیگر، به دور از معنا تک واحدی است.
استفاده از جریان سیال ذهن که یکی از تکنیک های داستان های مدرن و پست مدرن است، در این رمان کاملا مشهوداست، درهم ریختگی ذهنی بعضی از شخصیت ها در طول روایت، در ساختار زبانی رمان و استفاده از فلاش بک های که نمایانگر گذشته است، گذشته ای که در آن تفکرات ادراکات هرکدام از شخصیت ها را از محیط بیان می کند، همان اتفاقاتی که در ذهنشان پیش می آید و بدون هیچ توجه ای واقعیت های گوناگون، گاهی با به هم ریختن نحو و ترکیب کلام در زبان روایت جاری می شود.
بی شک ابوتراب خسروی یکی از نویسندگانی است که سعی در واگویه کردن، اتفاقات تاریخی دارد.

کتاب ملکان عذاب


ویژگی های کتاب ملکان عذاب

برنده ی جایزه ی ادبی جلال آل احمد

برنده ی جایزه ی ادبی هوشنگ گلشیری

ابوتراب خسروی
ابوتراب خسروی در سال ۱۳۳۵ در شهر فسا متولد شده‌است. پدر وی نظامی بود و به همین دلیل او در سال‌های جوانی در شهرهای مختلف ایران زندگی کرده بود. در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ در دبیرستانی در اصفهان درس می‌خواند و شاگرد هوشنگ گلشیری نویسنده ایرانی بوده‌است.او لیسانس آموزش ابتدایی دارد. وی سال‌ها در شهر شیراز به کودکان عقب‌مانده ذهنی آموزش می‌داد. در حال حاضر او بازنشسته شده‌است و در شیراز زندگی می‌کند. خسروی متأهل است و سه فرزند دارد.آثار ابوتراب خسروی ب...
قسمت هایی از کتاب ملکان عذاب (لذت متن)
«هر دو باری که شوهران مادر شب کنارش فوت کردند، برای این که اهالی عمارت بدخواب نشوند، او تا صبح کنار شوهران متوفایش خوابیده و به هیچ کس خبر نداده بود. صبح هم اجازه داد تا همهٔ زن ها و اولادان خان در کمال آرامش دور سفرهٔ بزرگ بنشینند و صبحانه بخورند و بعد از صرف صبحانه همهٔ اهل عمارت از جمله کلفت ها و نوکرها و خویشان نزدیک خان را از اشکوب های دیگر عمارت احضار کرد تا در ایوان جمع شوند، و وقتی همه جمع شدند در کمال خونسردی، همان طور که روی صندلی نشسته بود، رو به آن ها اعلام کرد: دیشب خان عمرشان را دادند به شما. و وقتی همهٔ کلفت ها و نوکرها و همسران دیگر خان آن طور وحشیانه شیون زدند، بر سرشان فریاد کشید: «این چطور گریه کردن است، شیهه نکشید، مثل آدم گریه کنید!»

همچنان که با جمجمه در شکستگی خشت سوخته ای فرو می رفتیم که لحد ما در زمین بود و انگار چشمانمان می خواستند سفیر تنمان باشند و عبور کنند از سنگ و خاک و گدازه و آتش ملتهب، سلسله ای از اجزای وقایع فراموش شده سر راه پیدایشان می شد، مثلا صدای ضجه التجایی یا تصویری از شعله ای یا بویی حاکی از آتش خرمنی که تا ابدالآباد می سوخت، عضلات بدن های خیس از خون و عرق و گناه فرمان ها و شلیک توپ ها و ریزش عمارت ها و تلنبار ویرانی در منظر عمق تاریک دهلیزی در آن سوی روزنی…