کتاب خانه ی بدنام

Short Stories
کد کتاب : 13588
مترجم :
فرشته افضلی
شابک : 978-9643741686
قطع : رقعی
تعداد صفحه : 208
سال انتشار شمسی : 1398
سال انتشار میلادی : 1988
نوع جلد : شومیز
سری چاپ : 2
زودترین زمان ارسال : ---

معرفی کتاب خانه ی بدنام اثر نجیب محفوظ

در سال ۱۹۱۱ در بیت قاضی محله الجمالیه مصر بدنیا آمد و نام خود را از مشهورترین پزشک زایمان مصر یعنی دکتر نجیب محفوظ که ناظر بدنیا آمدن او بود گرفت. وی مطالعات خود را با خواندن رمانهای پلیسی که حافظ نجیب آنها را به شیوه آزاد ترجمه می کرد آغاز کرد. در کنار این رمانها، آثار منفلوطی، طه حسین، سلامه موسی، هیکل، توفیق حکیم و دیگر بزرگان عرصه ادبیات را نیز مطالعه می کرد. در سال ۱۹۲۸ به نوشتن داستان کوتاه روی آورد و کم کم به مطالعات خویش در حوزه ادبیات معاصر، ادبیات رئالیسم، ماجراجویی های ادبی معاصر، آثار کافکا، گوته، همینگوی، شکسپیر، تولستوی، داستایوسکی و ۰۰۰دایره گسترده تری بخشید. نخستین مجموعه داستانی نجیب محفوظ با نام «همس الجنون» بسال ۱۹۳۸ منتشر شد. وی در دوران زندگی، موفق به دریافت جوائز بسیاری شد که با ارزشترین آنها دریافت جائزه ادبی نوبل بسال ۱۹۸۸ بود.


کتاب خانه ی بدنام

نجیب محفوظ
نجیب محفوظ، زاده ی 11 دسامبر 1911 و درگذشته ی 30 آگوست 2006، نویسنده و نمایشنامه نویس مصری و برنده ی جایزه نوبل ادبیات در سال 1988 بود. محفوظ در یکی از محلات قاهره به نام جمیلیه به دنیا آمد. او که فرزند یک کارمند دولتی بود، از سال 1934 تا زمان بازنشستگی اش در سال 1971 در قسمت فرهنگی خدمات کشوری مصر کار کرد. محفوظ ابتدا در وزارت موقوفات به کار پرداخت و سپس رئیس بنیاد حمایت از سینما و در دوران پایان کارمندی، مشاور وزیر فرهنگ شد. او در طول دوران حرفه ای خود، 30 کتاب داستانی نوشت.محفوظ در آثار خو...
نکوداشت های کتاب خانه ی بدنام
The Nobel jury described him as an author “who, through works rich in nuance … has formed an Arabian narrative art that applies to all mankind
هیئت منصفه نوبل او را به عنوان نویسنده ای توصیف کرد: "که از طریق آثاری غنی از ظرافت ... هنر روایی عربی را شکل داده است که برای همه بشریت کاربرد دارد.
nobel jury

We are excited beyond measure to be bringing these stories to readers in English … With Mahfouz’s often ironic, always insightful observation of the human character, this priceless discovery is wonderful news for fans of one of the world’s best-loved novelists
ما بسیار هیجان زده هستیم که این داستان ها را به زبان انگلیسی می آوریم ... با مشاهده اغلب مضحک و همیشه روشنگری از شخصیت انسانی ماهفوز ، این کشف ارزشمند خبر فوق العاده ای برای طرفداران یکی از محبوب ترین رمان نویسان جهان است.
Saqi Books

قسمت هایی از کتاب خانه ی بدنام (لذت متن)
به کار خود مشغول بود که خانمی اجازه خواست تا او را ببیند، زن نشست و گفت: - صبح بخیر استاد احمد ... خانمی کاملا میانسال با گونه هایی فرو رفته از شدت پژمردگی و خستگی و لب هایی برجسته. چشمانش نگاه خسته ای را منعکس می کرد و لباس های عزا به او اندوه و ترشرویی بخشیده بود و فورا از همان آغاز کلامش فهمید که به دیدن او آمده به این امید که او اقدامات لازم را در ارتباط با حقوق مستمری اش انجام دهد. مرد هم این اقدامات را به همراه سفارش به مدیر مربوط درآمدها تحویل داد. ولی درخششی در نگاه چشمان خسته زن نظر او را به خود جلب کرد. او خیال کرد که زن با نگاه خاصی میان دست پاچگی و شرم به او نگاه می کند.

غمگین و اندوهناک به خود گفت: «عجب زیانی». دلباخته اوشد، یک سال یا دو سال از او بزرگتر بود و برای بستن دهان دیگران، این راز را پیش خود محفوظ داشت. برخی از جوانان به اعتبار اینکه آن دختر شکار ساده ای است از روی طمع با او عشقبازی می کردند. ولی قلب او از سوء استفاده چیزی نشناخته بود. آن شب، دختر، نگاهی غیر منتظره به او انداخت. هر دو در شیرینی فروشی ایستاده بودند، دختر نگاهی نه چندان کوتاه به او انداخت که این نگاه احمد را مست و مدهوش کرد و به دور از جریان زمان و روزگار تلو تلویی خورد و آن نگاه قلبش را سرشار از شادی پیروزمندانه کرد. قلب او سرشار از خوشبختی و سعادتی تابناک شد که آن وسوسه ها را از قلبش ریشه کن کرد و از آن به بعد دیگر در آن صحبتهای حیوانی درباره خانه بدنام شرکت نکرد و ایمان آورد به اینکه احساس واقعی و خالص قلبش با اهمیت تر از همه آن چیزهایی است که گفته می شود. در شبهای ماه رمضان با کبریت از دور با او شوخی می کرد و آن را در طول راه روشن می کرد و دختر نیز آن را در پشت پنجره روشن می کرد. آن دو به هم قول دادند که در صحرای بندیره همدیگر را ملاقات کنند...