معمولا با مطالعه ی آثار ادیبان و عارفان بزرگ می توان تا حد زیادی به افکار و نگرش آنان نسبت به زندگی پی برد اما اینکه این انسان های بزرگ در زندگی شخصی خود چگونه مرامی داشته اند نیازمند کنکاشی ورای آثار به جا مانده از خود آن هاست.
با جستجو در هزارتوی تاریخ برای آشنایی بهتر با یک شخصیت بزرگ و اسطوره مانند گاه به اشخاص دیگری برمی خوریم که در سایه ی عظمت و جلال آن ها مخفی اند و همچون اسطوره ی مد نظر، مشهور نیستند. با این حال این افراد هم زمانی حیاتی داشته اند و قصه ای برای گفتن؛ و حتی به واسطه ی تعاملات و ارتباطات با آن انسان برجسته، ممکن است نکاتی در زندگانی شان وجود داشته باشد که از زاویه ی دید آن ها به مراتب جالب توجه جلوه کند.
رمان کیمیا خاتون داستان یکی از این افراد است. مولانا پس از فوت همسر اولش، با کراخاتون که زمانی زوجه ی محمد شاه بوده است ازدواج می کند. هر دوی آن ها از ازدواج سابق خود دو فرزند دارند. کیمیا که دختر کراخاتون از ازدواج قبلی اوست، به پسر مولانا به نام علاءالدین دل می بندد اما سرنوشت این عشق با ورود شمس تبریزی به قونیه تغییر می یابد. شمس با دیدن کیمیا دلبسته ی او شده و او را از مولانا خواستگاری می کند. این اتفاق عجیب مورد مخالفت همه به غیر از مولاناست و کیمیا نهایتا به ازدواج تن می دهد اما این تازه شروع زندگی پرفراز و نشیب اوست که داستان گیرای این رمان پرفروش را رقم می زند.
رمان کیمیا خاتون به قلم سعیده قدس، بیش از چهل بار در ایران به چاپ رسیده و پس از موفقیت در کسب جوایز عدیده ی ادبی، به زبان های ترکی و انگلیسی نیز بازگردانده شده است. از موارد تحسین شده در این رمان، وفاداری نویسنده به اصل رویدادهای تاریخی و در عین حال حفظ فضای با طراوت قصه پردازی مدرن در بستر تخیل است.
کتاب کیمیا خاتون